کار اجتماعی و
انجمن ها
کارهای بزرگ
همیشه نقطهء شروعی دارند!
ما
برونمرزیان می خواهیم و آرزو داریم کاری برای مردم سرزمین کرده کرده باشیم. کارهایی هم کرده
ایم. اما یادمان نمی رود که در میدانی کاملاً متفاوت با میدان مردان و زنان موفق درونمرز بسر میبریم. کار
در جمعیت میلیونی ما برونمرزیان باید برای ما، هفت خوانی باشد سراسر یادگیری،
تجربه و آکنده از دستاورد های افتخار برای ایران.
شبکهء
سکولارهای سبز ايران، برای اولین بار در سه دههء گذشته، پایگاهی را برای «کار
اجتماعی ِ» فراگیر و پر فراز و نشیب بنا نهاده است. این شبکه توان خود را از نخست
بر روی شالوده ای ساخته شده از آجرهای «کار» بنا نهاده. این آجرها همان انجمن
های شبکهء سکولارهای سبز هستند که قرار است از میان آنها، بخاطر خیل عظیم ایرانیان
برونمرز و ایران آینده، انسان هایی موفق، شکیبا، هشیار و پر تحمل سر بر آورند.
این «انسان
ها»، بیش از همه، همان نسل جوان ایرانیان کوچ نشین پراکنده در برونمرز
هستند. دنیای دموکرات، قوانین قابل اعتماد و تجارب زندگی در غرب می تواند و بايد
که پیشکش راه همهء آنها باشد تا نخست خود را، سپس ایرانی را، و سر انجام راهکارهای
در شأن خود برای برون رفت کشورشان از این دوران سخت را بیابند.
شرط اول این
مهم بیرون آمدن از خانه و به کوچه زدن است!
مشکل ما
ايرانيات با کار اجتماعی
ما ایرانیان
سال هاست که از یک ضعف شناخته شدهء بزرگ فرهنگی رنج می بریم. ما از کار «اجتماعی»
ناتوانیم. اما در کنار این ضعف در کارهای «فردی» بسیار موفق بوده ایم و هستیم.
تحصیل کنندگان و هنرمندان و کارشناسان و تجار موفق ایرانی در هر جا که ایرانیان
حضور یابند چشمزد هستند. ولی در کنار این پر کاری کلان از کارهای دور هم و دست
جمعی درمانده ایم.
من دلایل
تاریخی و ساسانیانی و مزدکی و اسلامی و صفوی و پادشاهی این «پدیده»(1)ی اجتماعی را
به میان نمی کشم. بعبارتی، نمی خواهم همان کاری را کرده باشم که از ذهنیت کنش گریز
ایرانی ام بر می آید. اما به سراغ راهکاری می روم که بتوان برای مقابله و رویارویی
با این پدیدهء مخرب و بازدارنده ابزار کاری یافت و به مددش آن را درمان نمود.
کار جمعی
چیست و چه تفاوتی با کار اجتماعی دارد؟ بسیاری از ما کار جمعی و اجتماعی را
با هم یکی می بینیم و یا اینکه مخلوط می کنیم. اما این دو با هم فرق دارند. نخست،
اگر بخواهيم به مشترکات این دو نمونهء کار بپردازیم، باید گفت که کار «من با تو»
یک کار «غیر فردی» ست، چنانچه من و تو هر دو در بررسی، طراحی و تحقق عملی کار سهیم
باشیم. این تقسیم سهم حتماً نباید برابر باشد اما باید با نظر هر دو و موافقت هر
دو تا مرحلهء عمل کردن پیش رفته باشد. برای گریز از تفاهم ناشناخته و یا اجباری
توصیه می کنند که هم در کار جمعی و هم اجتماعی سه نفر حضور داشته باشند تا
هم امکان رای گیری وجود داشته باشد و هم امکان تبادل نظر.
اما اولین
ممیزه ای که کار جمعی را از کار اجتماعی دور می سازد این است که کار اجتماعی باید عمومیت
داشته و علنی باشد. پس، توافق های بین اعضای خانواده و یا همکاران کار
اجتماعی نیست و کار جمعی است. به بیانی دیگر کار اجتماعی نتایج خود را به اطلاع
اجتماع و یا بخشی از اجتماع می رساند.
دومین ویژگی
کار اجتماعی این است که از دید سیاسی - اجتماعی این کار «بهره ای اجتماعی»
به همراه داشته باشد. بنابراین، عملکرد انجمن ها و نهادهای اقتصادی با هدف کمک به
توانمندی اقتصادی خود نمی تواند کاملاً یک کار اجتماعی باشد. يعنی، کار اجتماعی هم
کار «جمعی» است اما برای خیر عموم.
در کار
اجتماعی افراد «کار» انجام می دهند. برای کار خود وقت و انرژی کنار می
گذارند و فعالیت نشان می دهند. مقدار این کار مهم نیست. می تواند کم و یا زیاد
باشد و در زمان های متفاوت تغییر کند، اما مهم این است که محصول داشته باشد؛ درست
همانگونه که در «کار با درآمد» از ما محصول کارمان را می خواهند.
حمایت از کار
اجتماعی می تواند به دو صورت باشد: حمایت معنوی و حمایت مادی. در این دو حالت فرد
درگیر کار اجتماعی است اما خود «کار» انجام نداده است. کاری کرده است برای خواستهء
خود اما «کار با دیگران» را انجام نداده است.
بدينسان، بر
اساس آنچه مرور شد، می توان در پس همهء کارهای اجتماعی «من» را دید. در
واقع، برای کار اجتماعی یک منش برخواسته از «من موتوری اولیه و ضروری است که
در ادامه، نتیجه فعالیت من را در راستای خیر دیگران جهت می دهد
بسیاری اوقات
«من» می توانم بطور فردی کارهای مفید برای دیگران انجام دهم. مثلاً، در امور خیریه
با پرداخت مبلغی سهیم شوم و یا زیر طوماری را امضاء نمایم. اما این ها هیچکدام کار
اجتماعی نیست چرا که با دیگران و در کنار دیگران صورت نگرفته است. اما اگر من در
خیابان در کنار گروهی باشم و بدستم لیوانی بگیرم و کمک های خیریه را جمع نمایم این
کار را می توان کار اجتماعی نامید. کار اجتماعی حتی به این معنی نیست که «من»
برنامه ای بریزم و عده ای را دعوت کنم و آنها سخن برانند و یا برنامه ارائه دهند.
این هم کاری فردی است. لازمهء کار اجتماعی برنامه ریزی، تقسیم وظایف و کار با
دیگران است. کمک در امور تعمیرات خانهء پسر خاله نیز کار اجتماعی نیست. این کار بر
اساس معیار های کارهای جمعی، مثل نظافت کل محل زندگی با همسایگان، ارزيابی می شود
و ارزش کار رایگان بالایی هم دارد اما چون بر اساس منافع آشنایی و نسبت و
خویشاوندی است کار اجتماعی محسوب نمی شود. بی شک بیجا نخواهد بود که در آینده، و در
میان واژگان پارسی، ترکیب «کار مردمی» را جايگزين «کار اجتماعی» سازیم. کاری
از مردم و برای مردم.
انگیزه های
ما برای کار اجتماعی/ مردمی چه می توانند باشند؟
چه انگیزه
هایی سازنده و درست هستند؟
اولین انگیزه
تمایل به شرکت و تاثیر گذاری در کار ها و مسائل مردمی است. فرد می خواهد
تاثیر گذار باشد. و دلیل این کنش او اجبار، مسئولیت عینی، پاداش و یا تشویق نیست.
بلکه این ناشی از تشخیص او از ضرورت و تصمیم او به کنش است. علاقه به یک سری
از مسائل نیز می تواند برای افراد انگیزهء کافی را فراهم نمایند. همانطور که کسی
برای کلکسیون تمبر زحمت می کشد دیگری نيز در کادر حرکات و کار اجتماعی برای نظر
سنجی پیرامون یک امر سیاسی و یا اجتماعی، و با شراکت دادن دیگران در ایده اش، زحمت
می کشد.
کمک کردن به
دیگر انسان ها از قویترین انگیزه های کار اجتماعی است. برای مثال، کمک به دختران
در برخورداری از امکان حضور در سالن های ورزش و تمرین های بدنی می تواند ریشهء یک
کار اجتماعی باشد و در این راستا یافتن همفکران، هموندان و دوستان بیشتر نیز می
تواند انگیزه و یا پیامد کار اجتماعی باشد.
در کار
اجتماعی هر چند افق دید ما وسیع و همه گیر است اما میدان کار ما با محدویت آغاز می
شود و سپس توسعه میابد.
کار اجتماعی،
بر اساس آنچه تاکنون گفته شد، کاری کاملاً «آرمانی» است. يک آرمان ما را بر
می انگيزد که با دیگران کار اجتماعی صورت داده، آن را پیش برده و گسترش
دهیم؛ تا جایی که آن آرمان ریشه یابد، جایگیر شود، پذیرفته گردد و جایگاه اجتماعی
اش را بیابد و مردم از آن حمایت کنند.
چه بدست می
آوریم؟
دریافتی ما
از کار اجتماعی چیست؟ آرمان گرایی و تحقق آرمان ها بالاترین دستاورد کار
اجتماعی است. در عين حال، کار اجتماعی بطور عینی و مادی نیز برای ما دستاورد شخصی
دارد.
یادگیری اولین
دستاورد کار اجتماعی است. از کار اجتماعی بسیار می توان آموخت. کار اجتماعی هر چند
که در بسیاری از موارد از کار فردی مشکل تر و فرساینده تر می نماید اما در میدان
کار و شناخت از دیگر انسان ها هیچ چیزی جایگزین کار اجتماعی و بازده های آن نمی
شود. شناخت از خود نیز بطور طبیعی در کنار دیگران وجود می یابد و در برابر ما می
ایستد. شناختی که با بودن ما در برابر آینهء فردی کاملاً تفاوت دارد. چه فعالانه
در یک انجمن فوتبال نوجوانان کار کنیم و چه در یک انجمن حقوق کارگران، هر دوی
اینها از توانائی یاددهی بالایی برخوردارند. هیچکس نمی تواند بگوید سال آینده،
تجارب من از کار در انجمن ورزش نوجوانان که دخترم در آن است، با تجارب امروزم
تفاوتی نمی کنند!
اخلاق و منش
معاشرت با خلق (مردم) و تشخیص بد و خوب در رفتار اجتماعی از دستاورد های کار
اجتماعی است. اخلاق همانا منش فردی ماست در روابط اجتماعی ما و یک کنش احساسی –
ذهنیتی بشمار می رود. اخلاقیات کاملاً در برابر خواسته ها، لذت ها و منافع فردی
قرار می گیرند و به فرد مرزهای زندگی اجتماعی را می شناسانند. این بدین معنی نیست
که فردی که دارای زندگی اجتماعی فعالی نیست اخلاقیات ندارد. ولی فعال بودن و کار
کردن در اجتماع، و با انسان ها، از ما اخلاق ویژه ای را مطالبه می کند. چارلز
تیلور، فیلسوف کانادایی، می گوید اخلاق معرف ایده آل ما از خوبی است، اما لازمهء
آن فداکاری هم هست. فرد در خلوت خود با اخلاقیات مواجه نمی شود و اخلاق نمی آموزد.
پیش گام های زندگی اجتماعی انسان با یادگیری اخلاق همراه است.(2)
جهان مدرن،
که شالودهء نهادین آن حقوق فرد است، با نگرشی تازه به اجتماعی و جمعی شدن، گام
هایی به سوی دهکدهء جهانی بر می دارد. در این میان اخلاقیات ـ از شهری به شهری و
از کشوری به کشوری ـ مدام زیر تعمق و بررسی هستند و بر روی آنها تأکید می شود.
آنان که کار اجتماعی و گروهی را بهتر یاد گرفته اند، برندهء میدان های آتی هستند.
یک فعال
اجتماعی در همهء جوامع واجد ارزش است. «شهروند» بودن، که در یونان قدیم مطرح گشت،
واژه ای بود برخواسته از نیازهای جامعه آن روز. شهر وند، «مرد» حکومت شهری بود. او
با کار بدنی خود، و با آزادی از وابستگی های مادی، همدوش دیگر شهروندانش برای قدرت
حکومت کار میکرد. ژان ژاک روسو نیز می گوید انسان زمانی شهروند است که فعالانه در
شبکهء علنی ارتباطات قدرت برای تحقق بخشیدن به خواست خویش کار کند. امروز نیز ما
می بینیم که کار اجتماعی – مردمی شرط اول برای یک شهروند فعال بودن است. آنچه که
یک فعال را به صفت اجتماعی را متصف می کند میزان درک و آگاهی او از مسائل اجتماع و
سیاست می باشد. آگاهی او، از حقوق و وظایف اش دربعنوان یک شهر وند، او را به مرحله
ای از درک می رساند که کار و کنش را لازم می بیند. به بیانی دیگر، کار اجتماعی
اساس فعالیت اجتماعی، نیست بلکه فعالیت اجتماعی اساس کار اجتماعی محسوب می شود.
انجمن ها
اما
برای هدفمند کردن و مقدور ساختن کار اجتماعی به چه ابزاری نیاز داریم؟
طبق تجارب
دنیای مدرن و دموکرات، انجمن ها، یا سازمان های اجتماعی، زیر بناهای اولیهء(3) کار
اجتماعی هستند. انجمن ها می توانند ثبت شده باشند و یا اینکه بر اساس توافق عده ای
کار اجتماعی خود را انجام دهند. تفاوت بزرگ بین این دو، وجههء قانونی آنها است.
انجمن ثبت شده یک «شخصيت حقوقی» است.
تاریخچهء کار
انجمن ها به انقلاب فرانسه و حرکات اجتماعی در اروپا باز می گردد. در 1700 میلادی
بورژواها و طبقه متوسط برای دست یابی به حقوق خود جنبش های اجتماعی را صورت دادند.
دلیل این جنبش ها خواستاری برابری شهروندان در برابر قانون و از میان برداشتن مزیت
ها و جایگاه ویژهء قانونی ِ برخی از طبقات اجتماعی بود. در 1830 اروپا با پدیدهء
تازه ای بنام «انجمن» روبرو شد. طیف های روشنفکر و زحمت کش اجتماع، بویژه در فرانسه
و آلمان، دست به تشکیل انجمن زدند و از طريق آنها به مقابلهء فکری با دولت ها
برخواستند. محدودیت های مقرر از سوی دولت ها برای کار انجمن ها در 1849 به اوج خود
رسید. اما در 1860، با پیوستن کارگران به این ایده و دست زدن به ایجاد انجمن ها،
این جنبش جان تازه ای یافت. از این پس میتوان از حرکات اجتماعی منظم و
سازمان یافته مردم در اروپا سخن گفت. از فنلاند، کشوری که در آن زندگی می کنم،
مثالی بیاورم. جمعیت 5 میلیونی فنلاند دارای بیش از 120 هزار انجمن ثبت شده است که
بیش از 70 هزار آن فعال هستند. بسیاری از افراد در چند انجمن عضو هستند. سهم
مهاجرین فنلاند با قدمت حدود دو دهه زندگی در فنلاند و کمتر از 200 هزار نفر
جمعیت، در این مجموعه به حدود 800 انجمن می رسد.
کار انجمن ها
در ایران (يا درونمرز) را باید بطور جداگانه بررسی کرد چرا که از محدودیت
ها و امکانات اندکی بر خوردارند. اما کار انجمن ها در برونمرز دارای چند
ویژگی قابل ملاحظه است. نخست اینکه، قاعدتاً، در کشورهای دموکراتیک برای تشکیل
انجمن ها هیچ مانعی نباید بر سر راه ایرانیان وجود داشته باشد ـ البته مادامیکه
اساسنامهء انجمن قانون اساسی و قانون تشکیل انجمن های در کشور میزبان را نادیده
نگیرد و نقض نکند.
اما اینجا یک
تضاد عملی در میان است: ایرانی ساکن لندن انجمنی تشکیل می دهند که هدفش تاثیر
گذاری بر شرایط زندگی ایرانیان یا، کلاً، مردم ساکن لندن نیست، بلکه ایران است.
قبلاً گفته ایم که ار اجتماعی باید برای اجتماع و مردم باشد؛ مردمی که با آنان در
تماس هستیم. ادر اين صورت، این فضای خالی بين و مردم درونمرز را چگونه در فعالیت
های انجمنی خود پر نماییم؟
طبعاً چون
میدان و ظرف کار ما ایران نیست و در ایران نمی توانیم نتایج فعالیت خود را به چشم
ببینیم باید برای این کمبود هم توجیهی منطقی و هم دلیلی کنش گرایانه ای داشته
باشیم تا انجمن و نهاد تاسیس نماییم و عمل کنیم. بسیاری می گویند به همین دلیل کار
در برونمرز فایده ندارد و بازده نمی بخشد و آنچه در مقابله با سیاست های حکومت
ایران واقعی و عملی است در حد انجام تظاهرات خیابانی است و حکم حرکاتی کوتاه مدت و
در محفل یاران خویش را دارد. این نگرش بی شک اعتباری عملی و انگیزه شناختی دارد.
اما ما
ایرانیان برونمرز می توانیم با رویکردی دیگری نیز به این پدیده نگاه کنیم.
نخست اینکه
جمعیت ایرانیان برونمرز آنقدر بالاست که اگر این جمعیت حتی بين 2000 انجمن و
چندین نهاد بزرگ هم تقسیم شود باز برای کار کردن پایگاه بسیار مناسبی دارد.
به بیانی ديگر، هر 2500 ایرانی می توانند در یک «انجمن» گرد آیند.
از سوی دیگر،
این رقم بالای مهاجر و کوچ نشین نشاندهندهء توانائی بالا و ظرفیت کافی برای کار
اجتماعی در ارتباط با شرایط ایران است و بخصوص در زمان بازگشت بخشی از این گروه به
ایران می تواند بصورت مؤثری بکار آيو.
براستی چرا
عربستان سعودی و حتی ترکیه تا این حد مهاجر و کوچ نشین ندارند؟ برای کار اجتماعی
برونمرز وجود این پدیدهء چند دهه ای نه تنها کافی بلکه کاملاً علمی است. در یک
محیط دموکراتیک کار دموکراتیک اجتماعی ایرانیان برونمرز در راستای تأثيرگذاری بر
شرایط ایران درونمرز، نه تنها هویت ایرانیان برونمرز را بهبود می بخشد بلکه تبادل
و مشارکت در آگاهی و تجربهء درونمرز و برونمرز را نیز انسجام و ساختار میدهد. از
آنجایی که تجربیات و آموخته های ایرانیان برونمرز از فرهنگ مدرن و غرب برای ایران
آینده بسیار ارزشمند است، پس چه بهتر که این تجربیات با نیاز های آتی ایران بطور
تقابلی و مواجهه ای (4) مورد بررسی و تفکر قرار گیرند و بصورت مدل های کار آزموده
ای بادر آطند. این کار آزموده شدن مسائل حتی در حیطهء گفتمان ها نیز، بسیار از
اتلاف وقت و اختلاف نظر های آتی جلوگیری می نماید.
بازده دیگر
کار انجمن ها در برونمرز به میدان کشیدن افراد برای شرکت در تحرکات اجتماعی است.
زمانی که فرد در دیوارهای کار اجتماعی خود صاحب رای و نظر باشد و بتواند تاثیر گذاری
نماید، استنباط او از کار اجتماعی متفاوت خواهد شد و برای به اشتراک گذاردن اندیشه
و بینش خود انگیزهء بیشتری خواهد یافت.
انجمن ها، با
داشتن اعضائی کمتر، در مقایسه با احزاب و سازمان ها این امکان را دارند که فرد را
به طور فعالانه در کار اجتماعی شرکت دهند. عضو یک انجمن خوب هرگز یک رأی دهنده و
یا یک گزارش خوان نیست، بلکه با شرکت مدام در مصاف های گوناگون کار اجتماعی (هنری،
ادبی، صنفی، ورزشی، سیاسی، خیریه و غیره) توانایی های خود را باز می شناسد.
دهم مارچ 2012 میلادی
1. پدیده اجتماعی آن چیزی را می نامم که جایگیر شده است و دوام دارد و می
توان بدنبال سبب های وجودی ِ تربیتی، ذهنیتی و سیستمایتک آن گشت.
2. بد نیست بگویم آنجاییکه که عده ای روشنفکر کم مسئولیت ایرانی شعار
میدهند << اخلاق>> را در سیاست ما داخل کنید، باز در سرای نادانی
سرگردانند که بدون کار اجتماعی آزادمنشانه با رده های مختلف مردم نمیتوان
اخلاق اجتماعی را بالا برد. این مبحث خود لازمه اش مقاله و یا رساله ای جدا گانه
است تا امثال سروش و خاتمی بدانند اخلاق سیاسی با نگرش و روش آنا ن هرگز به
حتی در خانه های مردم هم نخواهد رسید چه رسد به قلب و ذهن مردم.
3. Infrastructure
4. منظور از تقابل و تواجه در این بحث رویا رو شدن ویژگی های جهان غرب و
ویژگی های جامعه ایران و رسیدن به راهکار های برای کمک به استقرار دموکراسی در
ایران است.