دولت کودتا اکنون گیر افتاده است. چونان گربه یی سیاه مریض و زخمی به درون خرابه ای خزیده و در میان تاریکی با جیغ های ترسناک و دلخراش میخواهد شبحی خوفناک را زنده نگه دارد تا مبادا کسی به خرابه وارد گشته و واقعیت را ببیند. اما، دیر است. صبح را نمی توان برای همیشه دور نگاه داشت....
دولت کودتا با شتاب تمام و با تجهیزات گسترده به مقابله با جنبشی بر خاست، که به زودی یکسال از عمر آن میگذرد. جنبش سبز یکی از شگفتی آفرین های دوران ما شد. و دولت کودتا هم در نشان دادن چهره ای خشن، متجاوز و یاغی از خود لیاقت کامل را دارا بود.
این دولت از همه ی مرزهای قرمز گذشت. و طرفداران این دولت از ته مانده شرف انسانی و دینی خود گذشتند. اما، اما از آنجا که انسانهایی جوان، شریف، پاک، زیبا، شجاع و عاشق جنبشی بنام جنبش سبز را کاشته و با خون خود آبیاری کردند، دیگر لخته های سرخ رنگ انتقامجو، بیرحم، ویرانگر و عصیان زده ی فرزندان و پیروان نواب صفوی بیرنگ گشت و به تعفن جوی ساکن و لجن زده ی ولی فقیه رسوب کرد. حال، دولت کودتا باید که از آس خود که همیشه با آن بلوف میزده است، استفاده کند. این آس همان و همان یار دست پرورده بی مرام، حزب الله لبنان است.
اسراییل باز سوریه را به تحویل موشکهای دور برد متهم میکند. این بار سوریه نیز رجز میخواند و حریف میطلبد. این دو معرکه گیر پیر خاورمیانه از هم خسته اند، اما این دو را از هم رهایی نیست. تا این گذر هست و این کوچه، این دو معرکه گیر خواهند بود. دولت کودتای ولی فقیه نیز بدش نمی آید آتشی به این معرکه بیاندازد. هر چه باشد خرج سر و لباس سوریه و حزب الله لبنان سالهاست با ایران اسلامی است.
اما، افسوس که روزی و شاید اینبار، آتش افروزی معرکه، دامن ایران را هم بگیرد. ای کاش فقط دامان و در و بام ایران اسلامی را میگرفت. ای کاش همه ی آمادگان شهادت برای رهبر آزادگان، در این معرکه ها راهی بهشت شوند. اما، افسوس که این آمادگان آزاده در گروگانگیری نزدیک به هفتاد میلیون ایرانی خبره اند. خبره شده اند.
اگر، عقلی در سر کسی، در میان دست اندر کاران ایران اسلامی هست هنوز، باید بداند که دعوی لفظی اسراییل و سوریه و جنگی اگر بین آنان درگیرد، راه فرار از این بن بست سبز نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر