درس اول دموکرسی را در خیابان نمی پرورانند
چگونه میتوان دموکراسی را آموخت قسمت اول
شانزدهم بهمن ماه 1389
محسن ذاکری
ایرانیان فکر میکنند دموکراسی حلال مشکلات دیروز، امروز و بویژه برخاسته از انقلاب آنهاست. که هست. بعد از انقلاب شعارهای انقلاب بی رنگ و روتر شدند: آزادی، استقلال و جمهوری. دیدیم آزادی یک مقولهء ماهوی و بدون شاخ و برگ نیست. شامل همسایه و پسر همسایه و دختر همسایه هم میشود. آزادی دست و پا گیر هم هست. آزادی به مخالف امکان میدهد از چیزهای نا پسند سخن ها بگوید. آزادی قلم ها آنگونه میکند که بنیانگذار انقلاب تهدید به شکستن آنها می نماید.
آزادی به فراموشی سپرده شد. جایگزین های آن شدند عزت و کبکبه جهان اسلام، فلسطین و قدس، جنگ حق علیه باطل، نابودی استکبار امریکا،سیاست دینی، دین سیاسی، مشکلات پس از جنگ، گرانی و فساد اداری، مرد سالاری مطلق و نسل جوان ناراضی.
همه به فکر چاره افتادند. دموکراسی و مردم سالاری، مردم سالاری دینی راهکارهای بررسی شده در دوران اصلاح طلبان بود. مردم اجازه یافتند بگویند دموکراسی هم چیز خوبی است. اینک:
شاید بتوان گفت ما هنوز نمیدانیم دموکراسی چیست؟ شاید بتوان گفت اندر فهم و درک جوهر دموکراسی هنوز راه درازی در پیش داریم.
ابتدا بنگریم که آنچه از دموکراسی در چنتهء مفهومی و ادراکی ما نهفته است چیست؟ داشتن مطبوعات آزاد، داشتن رسانه های آزاد، اینکه بتوانیم به مخالف خود آزادی بدهیم حرفش را بزند، اینکه مبارزه کنیم که مخالف ما حرفش را بزند، بتوانیم دولت را خادم ملت بکنیم و دولت را از خود بدانیم و در جامعه ما برابریشهروندانو حقوق بشر از جنس دنیای امروز ارزش های برتر باشند.
اما راستی این ها که نوشتیم چگونه بدست می آیند؟ چگونه با ما عجین می شوند؟ چگونه یار و همدم ما می شوند؟ چه کسی ما را محک میزند که دموکرات هستیم؟ آیا دموکرات بودن نسبی است یا مطلق است؟ آیا دموکراسی بوجود آورندهء ارزش های ما است یا ارزش های ما موجد دموکراسی هستند؟
دموکراسی نیز تمرین می خواهد. تمرین دموکراسی تنها انگونه که محمد خاتمی می گوید که بها دارد، نیست. زندان رفتن و حبس کشیدن ما را دموکرات نمیکند. شکنجه شدن هم ما را دموکرات نمی کند. میر منور می گفت اول حسین باید شوی، آنگه شهید. هر شهیدی حسین نیست. هر مجاهدی که کف خیابان بدست پاسداران رژیم بقتل رسید هم دموکرات و آزادیخواه نیست. دستیابی به دموکراسی هم انگونه که علی خامنه ای میخواهد دردناک نیست یا نباید باشد. نسل سبز بالقوه بخاطر مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی دموکرات نیست و هواداران آرامش طلب میر حسین موسوی هم با دموکراسی فاصله بسیار دارند. می پرسید چرا؟
بدان جهت که دموکراسی آموختنی است. نه درست مثل رفتن به باشگاه و قوی کردن عضلات، اما آموختنی است. كجا میتوان دموکراسی را یاد گرفت، مکان اکتساب و بروز دموکراسی کجاست ؟ تظاهرات خیابانی است؟ خیر. هیچ ارتباط مستقیمی بین دموکراسی خواهی و تظاهرات وجود ندارد. مبارزه مدنی است؟ باز هم خیر. مبارزات مدنی و صنفی از بینش و روش انسانی تر و هدف فهمیده شده ای میگویند اما نشان مستقیم از جوهر جا افتاده دموکراسی ندارند.
با اینحال که تمرین و یادگیری دموکراسی یک امر سیستماتیک و برنامه ریزی شده نیست، این توضیح نباید باور ما را به یادگیری دموکراسی و اکتساب آن کمرنگ سازد. در بخش دوم این مقاله به این نظریه خواهیم پرداختدرس دوم خانه و مدرسه ساختار شکن های اصلی هستند
چگونه میتوان دموکراسی راآموخت قسمت دوم
هفدهم بهمن 1389
محسن ذاکری
زمان محمد خاتمی، آن اوائل دوران اصلاح طلبی که امید به آنان بود، در فنلاند پس از سالها سری بالا میگرفتیم. روحیه و جرات صحبت درباره ایران را داشتیم. میتوانستیم بگوییم در کشورمان یک جریان معقول دارد جان میگیرد و میتوان به آن امید داشت که حرکت به سوی جلو را آغاز کرده است. تابستانی بود گرم و با زمیندار فنلاندی دنیا دیده ای که ویلایش را اجاره کرده بودیم حرف از ایران می زدیم. مقایسه کردم ایران قبل از انقلاب را با کره جنوبی آن زمان که هر دو پیشرفت را شروع کرده بودند و ایران با سه درصد سهم در تجارت جهانی جای بهتری را برای پیشرفت داشت. حرفهایم را او شنید. و با سطل آبی یخی به کوهنوردی من پایان داد که: همه چیز از خانواده منشا میگیرد و پایه می یابد.
خانه
اولین جایی که میتوان دموکراسی را تمرین کرد و آموخت خانه است. نمیتوان در خیابان فریاد زد دموکراسی را و در خانه گفت سنت ها و رسوم ارجح تر هستند. نمیتوانیم گفت دموکراسی میخواهیم و بین فرزندانمان بر اساس جنسیت تفاوت بگذاریم. نمیتوان گفت برای حقوق بشر مبارزه میکنیم اما همسرمان حق ندارد سر کار برود یا اینکه حق انتخاب آزاد برای استفاده از روسری را نداشته باشد. خانه اولین جایی است که در آن وجدان ما در مصاف با ادعاهای ما قرار میگیرد. مبارزه با تبعیض از خانواده شروع میشود. تشخیص ریشه های انعطاف روانی و نظری انسان در برابر دیگر انسانها از خانواده جان می یابد. باور به ارزش همهء انسانها و نه تنها ارزش نزدیکان و پسندیده های ما، از خانه ریشه می یابند. باور به حرکت برای رفاه جامعه و نه تنها سود خویشتن و نزدیکان از خانواده شروع میشود. در آینده نزدیک بطور مفصل به بحث دموکراسی رفتاری و اوری در بافت خانواده خواهیم پرداخت.
برای بسیاری از ایرانیان که به فنلاند می آیند تطبیق و همکاری با سیستم آموزشی فنلاند با چالش همراه است. ڕوابط و مناسبات آموزگار و دانش آموز از جمله پدیده های پرسش انگیز سیستم آموزشی برای والدین ایرانی است. جایگاه دانش آموز در یادگیری و استقلال وی برای شناخت بر توانایی هایش نیز یک امر ساده نیست.
مدرسه
ژان پل سارتر میگوید در انسان وجود مقدم بر ماهیت است: همه موجوادت ماهیتی قبل از وجود دارند. ابزار را می سازیم و میدانیم برای چه کاری ساخته شده اند. حیوانات نیز از این ویژگی مستثنا نیستند. میدانیم توله سگی که بدنیا می آید برای چه کارهایی میتواند آمادگی داشته باشد. از سگ پلیس تا همبازی کودکان، ماهیت های سگ میتوانند باشد. اما انسان نخست بوجود می آید و سپس ماهیت می یابد. هیچ کس نمی تواند بگوید کودک در سن ده سالگی چگونه خواهد بود، در سن بیست سالگی چه رفتاری دارد و الی آخر. اساس فرد گرایی در سیستم آموزش باید بر این اصل اگزیستانس بنا گردد.
در ادامه این مقاله به هدف اصلی از نگارش این سه نوشتار خواهیم رسید که همان انجمن ها و جایگاه آنها در پایه ریزی سرای دموکراسی است.
درس سوم مسئولیت، رای گیری و کاغذ بازی
چگونه میتوان دموکراسی را آموخت قسمت سوم
سوم اسفند 1389
محسن ذاکری
قبل از انقلاب جمهوری اسلامی بود که کتابی از اریک فروم خواندم. وی در آن کتاب بحثی را مطرح میکرد بر این مبنا که در آینده جهان، دموکراسی دارای مشکلاتی خواهد بود و صرفا نمیتواند بر رای اکثریت و اقلیت تکیه کند. هر چند که این مکانیزم اکثریت و اقلیت را فروم تایید میکرد اما وی را توجه به سوی درک کافی و بینش زندهء رای دهندگان از شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه بود. از دید فروم در دنیای آینده ( که بی شک امروزه ما آن دنیا را تجربه می کنیم) باید بر امکان مشورت همه گیر و آگاهی فرد از فرد، پایه های دموکراسی را ریخت. تنها نقش رسانه های عمومی و سخنرانی ها کفایت نمی کند. فروم پیشنهاد شوراهای محلی را میکرد و جمع آوری آرا از طریق رای گیری در شوراهای محلی و تشکیل شوراهای بزرگتری که آرا را بشمارند.
انجمن
امروز در کشورهای اسکاندیناوی انجمن ها بی شک کانون های دور هم اندیشیدن و آشنا شدن شهر وندان با یکدیگر است. انجمن ها این امکان را میدهند که شهروند با فرصت کافی در باره پدیده ها و پیامد ها زندگی روزمره و اجتماعی خویش با دیگر شهروندان به گفتگو بنشیند. در فنلاند با جمعیتی پنج میلیونی بیش از صد هزار انجمن وجود دارد. در عمل هر فنلاندی عضو سه انجمن است. جمعیت چند صد هزار نفری مهاجران نزدیک به هزار انجمن را به ثبت رسانده اند.
انجمن های فنلاند از همه طیف و سلیقه تشکیل شده اند. انجمن های ورزش کودکان و نوجوانان از فعالترین ها هستند و والدین همه ی روزهای هفته را برای ورزش نوجوانان و کودکان به آمد و رفت می سپارند. انجمن های صنفی که از میان آنها اتحادیه ها بر خاسته اند پر قدرت ترین ارگان ها در مخالفت با دولت و از جمله ترتیب اعتصاب ها هستند. موتورهای اصلی این انجمن ها بر کار رایگان و داوطلبانه میگردد. من به چشم خود دیده ام که مسئول بررسی و تصمیم گیرنده تقسیم کمک های مالی وزارت آموزش و پرورش فنلاند، از انبار بالای ساختما نشان ابزار و وسایل شرکت در یک مراسم را با آسانسور در سه نوبت پایین آورد و با ماشین خود به مقصد برد. در آن مراسم انجمن مربوطه به پخش اعلامیه ها و فروش کارهای دستی اعضا پرداخت. و در آمد انجمن از فروش کار دستی ها در حدود 60 یورو بود. این وزارتخانه سالیانه ده ها هزار یورو به انجمن ها کمک می نماید. از شروط اساسی برای اختصاص دادن کمک مالی به یک انجمن وجود فعالیت های داوطلبانه و رایگان است که معادل واقعی کار های انجام شده محاسبه میگردد و از کمک های مالی دستمزد نمیتوان پرداخت کرد.
اما چرا کار انجمن و کار گروهی لازمه یاد گیری دموکراسی است؟ به نظر میرسد باور به دموکراسی را نمیتوان جز از راه تمرین و پشتکار آموخت. اجازه دهید نخست ببینیم کار انجمن و آنهم از جنس مردم سالار و عوام سالار آن چگونه است. ببینیم کا رانجمنی چگونه با تابوها و سنت های فرهنگی ما ایرانیان، که حلول دموکراسی را در روان و اندیشه ما باز میدارند، به مبارزه بر میخیزد و چگونه آنها را مجهول کرده و منش رفتاری نوی را به ما می دهد.
مسئول جوابگو است
در کار انجمنی هر چقدر هم مسئولین و فعالان خوب کار کنند باید در انتظار انتقاد و شکایه با شند. این دور تسلسل دارد و دیگران را نیز در انتظار است. یعنی هر آنکس که بخواهد به جایگاه قبول مسئولیت و تصمیم گیری و اجرا برسد باید بداند هر قدر فعال تر و پر جوش تر باشد، انتقاد ها بیش از تشکر ها خواهند بود. از همین جا یاد میگیریم که مسئول جوابگوو خدمتگزار ا ست و عضو ولی نعمت است. در ایران ما دولتمردان جوابگو نیستند. زیاد بپرسی جواب آهنین در انتظار تو است. اما در فنلاند وزیر امور خارجه برای اینکه شبانه به رقاصه ای پیامکی فرستاده است ، بامداد، خود استعفا میدهد. چرا که میگویند تو را انتخاب کرده ایم که نگهبان ارزش ها باشی نه اینکه نمونه تخریب آنها. بیل کلینتون را که همه بیاد داریم. روی صحبت دادستان با وی همین بود.
گزینش فرد بهتر برای انجام وظیفه به معنای سپردن کامل اختیارات به وی نیست. باید فرد سیاستمدار، مدیر، نماینده، رئیس و قاضی را با پروسه کار و بازده به مرحله ای از رشد انسانی رساند که بداند هر چه قدر مسئولیت و قدرت او بیشتر شود، تحمل و شکیبایی او در قبول محاسبه و ارزیابی باید به همان میزان کار آمدی او کفایت نماید.
کار انجمن به ما می آموزد که اگر در پایان نشست ها و جلسات و شور ها نتیجه خلاف میل ما بود باید به آن تن دهیم. تهدید به اینکه کناره میگیریم و دلسرد کردن افراد از روند کار، خلاف گوهر دموکراسی است. چه بسیار اوقات که میدانیم جمع در اشتباه است اما باید شکیبایی کنیم و زمان را به یاری طلبیم تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. و فراوانند مواردی که تصمیم و ایده خطا از روی غش و نا خالصی نیست، بلکه ناشی از نبود تجربه و بینش وسیع است. در اینگونه موارد باید به رای اکثریت سازگاری نشان داد و شکیبا بود تا تجربه شفاف سازی کند. از روی دیگر، از کجا که ما در اشتباه نباشیم؟ کسی که باور به کار گروهی دارد با امید، باز ادامه میدهد تا هم خود از صحت و قوام اندیشه اش مطمئن تر گردد و هم دیگران را هم فکر سازد. کارگروهی و انجمنی با یک ویژه گی روحی نتیجه میدهد. شکیبایی. زمان تنها بر هم زننده بستر نتیجه تصمیمات ما است.
کاغذ بازی و تشریفات اداری
کار گروهی و انجمنی ما را با حسابدهی و کاغذ پرانی و رعایت تشریفات اداری مانوس تر میسازد. مـیدانم این گفته به نظر عجیب و دور می آید. اجازه دهید بگویم نفس کاغذ بازی بد است یا خوب و سپس به کاغذ بازی در حد افراط بیندیشیم. كاغذ بازی یا همان تشریفات اداری مبتنی بر رد و بدل کردن کاغذ ها در اصل خود، چیز بدی نیست و یکی از مهم ترین ابزارهای بازدارنده فساد ادرای است. ما وقتی بارها و بارها باید که فرم ها و برگه های همانندی را پر کنیم و به مسئول و مامور بسپاریم، در اساس، به کرات دعوت شده ایم تا در برابر وجدان و آگاهی خود مجددا به سوالات تکراری پاسخ دهیم. فهمیدن های و برداشت های اشتباه نمیتوانند بارها و بارها به همان سبک سابق تکرار شوند. اگر ما در زیر برگه ای و یکبار متعهد شویم که با شرافت نوشته ایم و امضا میکنیم، فرق دارد تا اینکه هر بار برای انجام کارمان باز از ما بخواهند برگهء پر شده را باز پر کنیم و ما تعهد به درستی مان بدهیم. همتای همین شرایط مسئولین و مامورین را شامل میشود و در بر میگیرد. پس نفس کاغذ پرانی بد نیست بلکه افراط در آن بد است.
از طرف دیگر پرسشی را مطرح می کنیم که آیا این حجم کاغذ بازی به صرفه است؟ جواب در برابر چشمان ما است. اگر بپذیریم کاغذ بازی جلوی فساد اداری را حتی در حد نسبی میگیرد، آنگاه وقت من و شما و هزینه ای که برای نیرو دهی و پشتیبانی از سلامت اداری خرج شده است بسیار به صرفه بوده است و در جای لازمی بکار رفته است.
کار انجمن به ما می آموزد که الف) به اعضای انجمن بطور کتبی پاسخگو هستیم و مکتوبات ما جای تعارفات و توضیحات شفاهی ما را میگیرند. ب) ما می آموزیم که امضا، شهادت و دست نویس ما دارای ارزش بسیار است.
دور هم نشستن و یکدیگر را شنیدن
ا
ین ویژگی کار گروهی برای ما ملموس تر از آنچه گفته باید باشد و چه بسا همهء خوانندگان گرامی تجربهء این روند ها را داشته باشند. هر باری که بدور هم می نشینیم و به یکدیگر گوش میدهیم و به نقاط اشتراک میرسیم، در تمرین دموکراسی گامی به جلو رفته ایم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر