۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

ریشه های تو نیز در ایران است

ریشه های تو نیز در ایران است.
ترجمهء مقالهء پروفسور یاککو همن آنتیلا در مجله علمی تیه ده، 6.2006
محسن ذاکری

یونانیان باستان میخواستند فراموش کنند که  دشمن شرق نشین شان، ایران یا پارسیان، چگونه بر فرهنگ غرب تاثیر داشته است. امروزه اما میدانیم که کشور رز و بلبل در تعدیل و ویراستن داستان هایمان، دریافت های دینی مان، مراقبت از بیماران و حتی زبان فنلاندی نقش داشته است.

فنلاندی های امروز از ایران بیشتر منفی شنیده اند. در دهه های 1970 و 1980 رسانه های عمومی به بررسی و تحلیل انقلاب ایران که منجربه تبعید شاه، که منفور شده بود، و تشکیل حکومتی بنیاد گرای اسلامی تحت رهبری آیت الله خمینی پرداختند. حکومتی که حجاب را اجباری کرد و سانسور شدیدی را بکار گرفت. دهه 1980 جنگ ایران و عراق مطرح بود. در این اواخر پیرامون این نکته می اندیشند که آیا ایران، اورانیوم را غنی میسازد تا نیروگاه ها را قدرت بخشد یا بدنبال بمب اتمی است. از اینگونه ها نیز در نظر بوده است که روزنامه ایرانی، بدنبال تصاویر توهین آمیز در دانمارک، برای خوانندگان خود تصاویر توهین آمیزی را دربارهء یهودیان به نمایش گذاشت. اگر شناخت ما از ایران به امروز منتهی شود، برداشتمان از ریشه های خودمان ناقص میماند. فرهنگ قدیم ایران از جمله بطور پر باری بر فرهنگ اروپا و همینطور فرهنگ فنلاند نیز در طول هزاران سال تاثیر داشته است.
نقش خاورمیانه و ایران دور از توجه کافی مانده است، چرا که تاریخ نگار غربی منشاء فرهنگمان را یونان باستان دانسته است.  پیشرفت  از راه رم به قرون وسطا و اروپای مدرن سیر داشته است.  این تصویر از اروپا که مرکز جهان است 500 سال پیش از میلاد مسیح شکل گرفته است، زما نی  که یونانیان با شروع جنگ هایشان با پارسیان، دشمن خود را بربر و وحشی خواندند. در حالیکه پیش از این یونانیان به این امر آگاهی داشتند که مردمان کرانه های دریای مدیترانه از بافت یکدستی بر خوردار بودند. مصر، بین النهرین و کمی پس از آن ایران، تمدن های نو آوری گشتند که به اطراف خود تابان بودند.

کلمه فنلاندی orja در بدو خود معنای آریا میداد، یعنی انسان
  
ایران از لحاظ زبانی با اروپا ارتباط تنگاتنگ دارد. زبان امروز ایران، فارسی را با الفبای عربی مینویسند اما این دال بر خویشاوندی بین دو زبان نیست، بلکه فارسی بطور واضح یک زبان هندی اروپایی است. برای درک نزدیکی فارسی با زبانهای حاکم اروپا کافی است به کلماتی که خویشاوندان نزدیک را نام میگذارند توجه کنیم:   پدر،  vater­ father  ­far  مادر­mutter -mother    ­ moder    دختر tochter­   daughter­ – dotter. در زبان فنلاندی همچنین مواردی هستند که یاد آور این نکته اند که ایرانیان و اقوام مجاری – فنلاندی در مناطق نزدیک به هم سکونت داشته اند.
همینطوردر زبان فنلاندی نیز کلمه  sata     همان صد فارسی است. مثال دیگر از برتری تکنولوژی باستانی ایرانیان میگوید. وقتی فنلاندی چکش بدست میگیرد، از ابزاری استفاده میکند که نام آنرا از زبان باستانی ایرانیان، اوستا گرفته ایم. در زبان اوستا چماق  ( varja  (vad­   ra خوانده میشد. زبان فنلاندی شکل اولیه این کلمه را بیشتر از فارسی امروزه حفظ کرده است، که آنرا گرز مینامند.
کلمه فنلاندی orja (برده)  نیز از ارتباط باستانی ملت ها میگوید. این کلمه از زبانهای هندی-ایرانی وام گرفته شده است که با فرم آریا وجود داشته است. برای ایرانیان این کلمه معنای "مرد" میداده است و فرد اجتماعی را با آن بیان میکرده اند. اززبانهای مجاور فرهنگ    مجاری – فنلاندی  این کلمه پس از عاریه گرفتن نام کسا نی بود که از قوم دیگری گروگان، خریداری شده و یا اسیر بودند: برده.
با بروز نژاد شناسی از سوی نازیست ها در دهه 1900 صحبت دربارهء آریایی ها و ملت های برده شروع شد. همان کلمه به زبان فنلاندی نیز راه یافت و در شکل متفاوتی و با معنی کاملا بر عکس جای گرفت.  در اساس آریایی ها و برده ها نمایندهء انسان بودند. برای نژاد شناسان نازیست، هندی ها و ایرانی ها در واقع ملت های برگزیده نبودند بلکه فقط شاخه ای از ژرمنها یا آریایی ها بودند.
بود و نام امروز ایران نیز از همین کلمه می آید. در فارسی باستان ریشه این کلمه در حالت اضافهء  نام حکومت آریایی ها، Eran­    ahr   ملکی بوده است، سرزمین آریایی ها  airya nam.

زرتشت کلمهء شیطان را بدنیا آورد،  saatana

مقایسهء زبانها ما را به ارتباط های باستانی میکشانند اما دقیق تر از آنها زمان سند های مکتوب هستند که  تاثیرات فرهنگی و عاریه گرفتن ها را آشکار میسازند. دین باستانی پارسیان زرتشت در حدود 1000 الی 700 قبل از میلاد مسیح ظهور میکند و بر دیگر ادیان تاثیر میگذارد. زمانی که پادشاهان کبیر پارس، هخامنشیان در 500 سال پیش از مسیح بر بخش بزرگی از جهان متمدن تسلط می یابند: آناتولی یا ترکیه فعلی با ساکنین یونانی، بین النهرین یا عراق امروزی و هر چند کوتاه مدت، مصر نیز تحت سیطره هخامنشیان بودند. همینطور اساطیر و افسانه های پارسیان باستان نیز به درون مجموعهء دانش ملت های گوناگون راه یافت. بیش از همه، مفاهیم همزادی و دو واحدی دین زرتشت و تضاد بین دو نیرو بر دیگر فرهنگ ها تاثیر داشته اند. موجود نیک، اهورا مزدا آفرینندهء  هستی نیک است و موجود بدکار، اهرمن یا آنگرا ماینو تلاش بسیار کرده است  تا هستی نیک را تباه سازد. همهء بدها مانند مارهای سمی، حشرات مزاحم و دیگر حیوانات نا مطلوب آفریده های نیروی بد کار هستند. تاریخ هستی، میدان نبرد و ستیز نیکی و بدی است که در پایان به پیروزی نیکی و نابودی بدی منجر خواهد شد. ما اینک در زمان تداخل این دو نیرو بسر میبریم. زمانیکه نیکی و بدی همسان ظهور می یابند و در هم ادغام شده اند. نیکی همانا نور و دانش است و بدی جهل و تاریکی.

یهودیان با این اندیشه در زمان هخامنشیان آشنا شدند و یهوه در کنار خود رقیبی بدکار پیدا کرد، شیطان. در کتاب جاب، شیطان در دو نقش همصحبت و مخالف خداوند وجود دارد. ریشه اینگونه ذهنیت های انسانی که از تضاد نیکی و بدی در عذاب هستند در اصل باز میگردد به منطقه بین النهرین و نوشته های میخی که در آنجا پیدا شده است. و سپس از یهود مفاهیم نور و تاریکی و شیطان سمبل تاریکی به دین مسیحیت نیز راه یافتند و میراث فرهنگی جهان غرب شدند. امروزه به شفافیت میبینیم که کاربرد مفهوم "محور شرارت" بر علیه جهان اسلام در ادبیات سیاسی از همین همزاد بودن نیروها در تصویر ما از جهان میباشد. به بیانی چون سخن از محور شرارت پیش می آید، این دوگانگی همزاد های هستی را جهان غرب از ایرانیان وام گرفته است.

 تاثیر آیین زرتشت بر دیگر ابعاد دین مسیحیت ماندنی و پایدار شدند

 برداشت جهان غرب از دنیای پس از مرگ نیز از ایران منشاء میگیرد. در 300 یا 400 سال پیش از مسیحیت فیلسوف یونانی افلاطون در اثر خود "جمهور"  به شخصیت اصلی نام آر میدهد (آریا). داستان افلاطون بر اساس اسطورهء ایرانی است، مردی پارسا که دنیای پس از مرگ را میبیند و به او اجازه میدهند باز گردد و تعریف کند.  این انگاره را در ادبیات باستانی بین النهرین نیز میتوان یافت: گیلگامه شخصیت داستانی است که دوستش انکیدو میمیرد و از جهان مردگان باز میگردد و از عالم اسفل میگوید. با این وجود نزدیکترین مقایسه افلاطون به موضوع در داستان آر باز میگردد به کتاب ایرانیان آردا ویراژ یا آردا ویراف. در این کتاب شخصیت اصلی آردا ویراژ در خواب به جهان دیگر میرود و همراه یک فرشته راهنما به تما شا میپردازد که پس از مرگ چه در انتظار گناهکاران  است. پس از بیداری وی مشاهداتش را برای زندگان باز میگوید. این داستان از ایران به یونان و رم سفر میکند و بعدها داستانی مشابه را از پیامبراسلام، محمد میشنویم که جزو میراث های دانش اعراب میباشد. این داستان عصارهء کار ادبی شاعر ایتالیایی دانته میشود که در نمایش مشهور الهی،  شخصیت اصلی به تصویر سازی جهنم میپردازد و از سرنوشت اهل بهشت و برزخ میگوید.

تاثیر ایران در واژه نامهء دینی نیز دیده میشود. کلمه بهشت یا پاراتیس همان پارس است که در بدو خود از زبان اوستا میباشد. pari­  daeza معنای باغ اطراف کاخ را می داده است. مکانی برای پادشاهان که حکم شکارگاه و تفریحگاه را داشته است. کلمه مجلل برای این باغ در زبان هبری به پاردس pardes  تغییر کرد به معنای باغ آسمانی، پارادیس. 
جام مقدس نیز یک افسا نه ایرانی است. عقاید و مفاهیم دینی قدیمی ایران نه تنها از راه یهودیان و مسیحیان بلکه از راه امپراطوری رم نیز وبویژه در بین سربازان رومی و همراه مکتب میترا در غرب ماندنی شدند.  مکتب میترا با دین مسیح رقابت داشت و سر انجام بازندهء این مسابقه شد هر چند که تا مرز و بوم آلمان امروزی نیز گسترش داشت. با اینحال مکتب میترا کاملا گم نشد و جای پای آن از جمله در مراسم کریسمس و مژده های نیک دیده میشود. باور بر این بوده است که میترا در غاری متولد شد و مسیحیت از این فکر مدل سازی کرد. بنا بر داستان های عتیق مسیحیت، عیسی در غاری بدنیا آمد. بعد ها مترادف غار، اصطبلی تاریک اقتباس شد و در کتب دینی مسیحیت ثبت گشت. شرح جام مقدس نیز از ایرانیان ریشه می یابد. داستان جام جمشید در پس این افسانه است. این داستان جام جمشید از ایران باستان به ایران اسلامی رسید و وارد  اسطوره های آن شد و در قرون وسطا به اروپا راه یافت. شکل امروزی که ما برای جام مقدس قائل هستیم از کاسه و یا قدحی میگوید که خون عیسی از زخم پهلوی او به آن ریخته شد. افسانه باستانی ایرانی میگوید که جامی سحر آمیز را شاه جمشید بدست داشت و در آن همهء ملک و قلمرو حکومت خود را میدید. تعبیر این جام جادویی – جام جم – امروز سمبل تلویزیون ملی ایران است.

در قرون وسطا تاثیرات از سوی عرب ها دیده میشود. میانه صده 600 میلادی تاریخ ایران ویران میگردد. سپاه عرب ها بر این سرزمین حاکم میشوند و آنرا بخشی از قلمرو اسلامی – عربی خود میکنند. با اینحال پس از این نیز تاثیر فرهنگی ایران کم دیده نمیشود و حتی بعد ها نقش تعیین کننده ای می یابد. بسیاری از دانشمندان ایرانی  آثار خود را به عربی مینویسند و فرهنگ مشترکی را میسازند. زمانیکه اروپا از قرون وسطا به سوی رنسانس میرفت نقش فرهنگ عرب و اسلامی چشمگیر بود ولی نمیتوان براحتی عناصر ایرانی آنرا نادیده گرفت. از مشاهیر دوران قرون وسطا فیلسوف و پزشک ایرانی ابن سینا میباشد که در اروپا وی را با نام آوسینا میشناسند. مهم ترین آثار وی را به لاتین ترجمه کردند و کتاب علم پزشکی و درمان وی بنام قانون تا قرن شانزدهم میلادی هنوز در اروپا مورد استفاده بود. در اروپا وی را نخبه ای عرب میدانستند چرا که کتب خود را به عربی مینوشت. بیمارستان های جهان غرب نیز از خاورمیانه متاثر شدند. در اروپا بیماران را بطور سنتی در منزل نگهداری میکردند و فقرا بطور واضحی از درمان محروم بودند. در ایران تحقیقات علوم پزشکی و درما نی  را با خدمات خیریه درمان بیماران ترکیب کرده بودند و اولین بیمارستانهای خاورمیانه در جندی شاپور ایران تاسیس شدند و بسیاری از پارسایان با سرمایه خود بیمارستان دائر نمودند و با وصیت نامه خود درمان فقرا را بیمه مینمودند. عرب ها این ایده را به عاریه گرفتند و اروپاییان با این بیمارستان های اعراب در زمانی آشنا شدند که پزشکی و خدمات درمانی خاورمیانه بی همتا بودند. نخستین بیمارستان های اروپا نمونه ای از مدل های خاور میانه بود و با علوم و متد پزشکی اعراب یا ایرانیان بیماران را درمان مینمودند. 

تاثیر ایران تنها به غرب محدود نشد و بر عکس در آسیای میانه و شمال هندوستان تاثیر فرهنگ ایران پر رنگ بود. زبان فارسی را در حکم یکی از مهم ترین زبانهای منطقه تا قرن 19 میلادی نیز هنوز استفاده میکردند. زبان ترکی و هندیان مسلمان بازگوی احساسات پارسیان هستند و فرهنگ هر دو منطقه زمینه های ایرانی دارند. برای مثال رویاهای حرم ها که هنرمندان اروپایی را شیفته خود کردند از حرم های عثمانیان الهام گرفت در حالیکه اصل حرم از ایران باستان می آید.

ایران الهام بخش گوته و پوچینی بود

با پایان یافتن قرون وسطا و دمیدن دوران جدید، شرایط بگونه ای تغییر کرد که فرهنگ غرب در مناطق دریای مدیترانه فرهنگ غالب شد. تاثیرایران با این وجود همچنان به رسوخ و تراوش خود ادامه داد اما این بار دگرگونه تر از پیش. ادبیات ایران این بار با قدرت بر دوران جدید تاثیر گذاشت. در صده 1600 میلادی سعدی (متوفی 1292)، شاعر اخلاقیات در اوج بسر میبرد چرا که  "گلستان" وی را به اغلب زبانهای اروپای متمدن ترجمه کردند. نویسنده فرانسوی ژان دو لا فونتن از حکایات وی در داستانهای خود استفاده کرد. همچنین گلستان را در آثار نویسندگان فرانسوی 1700 میلادی، دنیس دیدرو و ولتر مشاهده میکنیم و1800 میلادی ستارهء ادبیات آلمان یوهان ولفگان فون گوته نیز از گلستان بهره برده است. در قرن هفدهم میلادی کار کلاسیک ادبیات مشرق زمین "هزار و یکشب" مطرح گردید. این کتاب یک مجموعه داستانی عربی است اما اغلب داستانهای آن از ایران به اعراب رسیده اند و سرچشمه بخشی از آنها دورتر، به هند میرسند.  همراه با این حکایت ها از ایران تصویری درست شد که سوسوی تابناک داستانها را به دنبال داشت. فیلسوف فرانسوی منتسکیو در قرن هفدهم در "نامه های ایرانی" با چشم های ایرانیان، تابناکی این داستانها را به تصویر کشید و آهنگساز ایتالیایی جاکومو پوچینی در قرن نوزدهم  اپرای "توراندوت" را از اشعار نظامی گنجوی (متوفی 1209) الهام گرفت. نام این اپرا نیز مستقیم از ایران می آید. نظامی در داستان خود دختر تورانی را توراندخت نامید.
در قرن هیجدهم اروپا ادیبات ایران را جدی تر از پیش مهمان شد. گوته آلما نی از حافظ (متوفی 1390) اثر ادبی آلمانی آفرید. اثر گوته که در زمان خود شاهکار شد با نام "دیوان شرقی- غربی" که تقدیم به حافظ شیرازی بود، در همه زمینه های فرهنگ آلمانی شناخته شد.
همگام با وی نیز شاعر انگلیسی ادوارد فیتزجرالد ترجمه ای از اندیشه های شاعر قرن دهم میلادی، عمر خیام را انتشار داد که موفقیت جهانی داشت.
 از قرن نوزدهم به بعد ایران دچار انزوا و کناره گیری شد و تاثیر فرهنگ ایرانی به محرومیت کشانده شد.

شاید ما می باید بدنبال دیدن ایران از ورای پوستهء حکومت ها باشیم. منش تند و درشت رییس جمهوری احمدی نژاد و رهبر مذهبی آیت الله خامنه ای تنها بخشی از واقعیت های ایران امروز هستند. اضافه بر آن ایران بسیار برای گفتن دارد. ایران هنوز کشور گل رز و بلبل و شعرا و فلاسفه است. صنعت فیلم سازی ایران موفق است و فیلمهای با کیفیتی میسازد و شعر ایرانی هنوز شایان توجه است. این ارتباط چند هزار ساله خود را با ایران به ازای سیاست روز قطع نکنیم.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

یا ککو همن آنتیلا پروفسور زبان عربی و اسلامی در دانشگاه هلسینکی است. وی ریشه های فرهنگ غرب را در کنار فرهنگ اسلامی تدریس و از جمله ادبیات عربی، ایرانی و آکادها را ترجمه کرده است.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر