هویت انقلابی یا هویت ملی؟ (گذارهویت بحران سربازها در جنگ)
در دوران جنگها و بحرانهای دراز، انسانها بخش زیاد ی از هویت خود را به اجبار در انعکاس با شخصیت انسانهای دیگر می سازند. گویی نمیتوانند بودن و آگاهی خود را منفردانه موجود ببینند و هر کس هستند را با بود دیگران شکل میبخشند. هویت خود را پس نامی می بینند و این نام را کامل نمی دانند، زیرا در درون آن من وجود ندارد. پس باید این من را نوشت. 1
نامه نگاریهای سربازان در زمان جنگ و در جبهه میتواند این نظریه را قابل فهم سازد که چگونه هویت یک سرباز و بودن او با نامه نگاریهایش ارتباط دارد. سرباز شرایط جنگی با دنیای جبهه و کشت و کشتار جنگی هویت سازی نمیکند بلکه او را در نامه هایش میتوان یافت. روحیه انسانی با مرگ همنوایی ندارد. حتی ایدئولوژی و باور سخت هم نمیتواند سرباز را دراز مدت در کنار هویت سنگر و اسلحه مانوس نگه دارد. هویت اصلی سرباز در خارج از دنیای دور و بر اوست. او هرچند به لباس، اسلحه و شعارهای جنگی دلبسته باشد اما روان سالم انسانی همه این ها را اجبار می انگارد. برای همین در نامه هایش مینویسد ما چنین کردیم. بودن او بودن جمعی است. هویت او هویت حاکم بر جمع است. خود او نیست.3 بیاد داریم که مدتی پس از پایان جنگ ایران و عراق هاشمی رفسنجانی گفت از همه نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که انقلابی باشند. او این را فهمیده بود که هویت انقلابی و بحران گرا که نیازمند دشمن های ظاهری و پنهانی است، نخواهد توانست لباس یکدست و قواره نشینی را برای نسل جوان پس از انقلاب بدوزد چه رسد به اندیشه و هویت یکدست و قابل اعتماد.
انقلابی بودن و بحران پرستی باید زیر چتر جمع باشد. اینگونه است که هویت های نا آرام، در مسیر نا همجنسی با روند زندگی انسانهای آرام، گرفتار تناقض های حاد میشوند و نمیتوانند این تناقض را حل نمایند. بنابرین ناگذیر هستند در تحت حرکت های جمعی مثل انقلاب، مبارزه مخفی، جنگ و بحران هویت خود را بها بخشند.
چگونه میتوانیم هویت ملی را از هویت بحران گرا تمیز دهیم؟ چرا لنینیسم یک هویت اجباری از سوی جمع به فرد است اما هویت ملی روس ها از این جنس نیست؟ آیا هویت مردمان ایالات متحده امریکا ملی است یا گذاری؟ هویت ملی دارای دو ویژگی منحصر به فرد است. نخست اینکه ساختاری پیچیده از مفاهیم است که بسیاری از زیربناها و شکل گیریهای آن برای ما آشکار نیست. دیگر آنکه کلیت این ساختار را بطور پیوسته تعریف جدید می کنند. نسل های پی از هم ارزش ها و ساختارهای هویت ملی را بطور آزاد و دور از اجبار حفظ کرده اند و همزمان هم راستا با دگرگونی های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی آنها را اصلاح واز نو ارزیابی کرده اند. هویت ملی نه بر هویت فرد تحکم میکند و نه آنرا تعیین می نماید. خود مجموعه ای از ارزش های فردی است که در میدانی مشترکات فردها دور هم جمع شده اند. هر چند که جامعه ملی را میتوان با تکیه بر سخنرانی ها نا متغیر و ایستا دید اما در عمل ساختارهای مفهومی آن مدام هر چند که آهسته در حال دگرگونی هستند. بیشترین دگرگونی ها در ساختارهای معرف ملت ها در دهه های 1700 میلادی در زمان گذار به پیش مدرنیسم صورت گرفت. گذار از هویت جمع گرایی به هویت ملی همانا با جداسازی مفاهیم الهی از تعاریف ملیت گرایی. جمعیت های ملی بدور از دلیل های دینیون تشکل یافتند. 3
1 – Gardiner, Michael, The Dialogics of Critique. p.32, London, 1992.
2. در همین سایت نقدی بر فیلم "کلوب زدو خورد" بیشتر این نیاز هویت های سرگردان را چه در سنگر انقلابی بودن و چه در لباس چریک و تروریست، باز مینماید.
3 – Elkin, Frederick, The Soldier’s Language. Human Behavior in Millitary Society, The American Journal of Socioligy 51(5), p.414-422, 171/172 1946.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر