۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

هشت سال تلاش برای جبران اشتباهات سیاسی

بیاد دارم آقای خاتمی در اوایل دوران ریاست جمهوریشان در حضور مردم با طنز این مطلب را گوشزد میکردند که کار را پدر و مادرها کرده اند زحمتش را ما باید بکشیم. منظور از این متلک دوستانه افزایش جمعیت کشور بود و آنهم در زیر دو دهه. وی در ادامه توضیح داد که امکانات و اقدامات خدماتی کشور بدنبال رشد جمعیت می دود و به آن نمیرسد. همان در دوره ریاست او بود که روش های جلوگیری از بارداری را از نو به ایرانیان آموزش داده و مجاز دانستند. و در واقع باید گفت جرات و همت دولت ایشان برای مطرح کردن مشکل ناشی از وحشت ازدیاد جمعیت بود . تیری که نتوانست از دیوار رشد جمعیت بگذرد شکسته شد. دنیای امروز است دیگر!

در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی تلاش سیاسی گسترده و همه جانبه پای گرفت تا عادی شدن روابط با کشورهای عربی منطقه شروع گردد. فهد که سالها اهانت شنیده بود شاهزاده گان خود را به ایران فرستاد. روابط در حد امیران و وزرا جان گرفت. كشورهای مسلمان خلیج فارس ارج و قربی نه در حد سودان و لیبی که در حد تدبیر ضروری حفظ احترام و همزیستی منطقه باز یافتند. بنا بر عادی شدن روابط با كشورهای مسلمان خلیج فارس قرار گرفت. چاره ای جز به فراموش سپردن کینه ها نبود.

آقای خاتمی از دستگاه قضایی کشور هم نمیتوانست به سادگی بگذرد. یزدی را برداشتند و شاهرودی را آوردند. شاهرودی چندی نگذشته بود گفت من خرابه ای را به اسم دستگاه قضایی تحویل گرفتم. او بعنوان رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی پس از دو دهه از عمر نظام چنین گزاره ای را صادر میکرد. به هر حال تلاش های دولت آقای خامنه ای تقریبا بی نتیجه ماند و دستگاه قضایی کشور هنوز دارای فساد و بیرحمی و کارشکنی های دهشتناکی است. آن روزها و این روزها اقدامات رضا شاه پهلوی در خاطر زنده می شد که با چه زحمتی دادگاه ها و دادسراها را از دست روحانیون بیرون کشید و حکام دینی را دور از داوری بر امور حقوقی مردم نگاهداشت. اما چندی نگذشت موسوی تبریزی ها، خلخالی ها، گیلانی ها و لاجوردی ها در قوه قضاییه حکمهای اسلامی صادر کردند. امروز هم که قاضی مرتضوی دست مریزاد دارد.

بدون شک یکی از مهمترین دلایل جلب اعتماد اصلاح طلبان از سوی مردم وعده به بهبود روابط با دنیای غرب بود. انزوای سیاسی ایران از طرف اروپا و امریکا نه تنها بر شرایط اقتصادی داخل که بر روحیه و بازتاب های بویژه جوانان ایرانی تاثیر گذار بود. سیاست درهای بسته دیگر کار نمیکرد. آقای خاتمی با ادبیات جدید و با روشی مدبرانه راهی كشورهای اروپایی شد. دست انداز سخت و دشوار فتوی قتل سلمان رشدی همه جا بر سر راه او بود. سلمان رشدی را پاکستانیها خیلی قبل از ایرانیها می شناختند و مفتی ها مسلمان بارها قتل او لازم دانسته و فتوی داده بودند. خاتمی اما به اتکای بیداری مردم و فشارهای اقتصادی در به فراموشی سپردن فتوی کم موفق نبود. باید و نشان داده بود فکری به حال این آب و خاک کند. فربه کردن دشمنی ها و ماجراجوی در سنخیت خاتمی نبود. گویی دلی به سوی مردم ایران هم داشت.

آقای خاتمی را مردم آزاده منش میدانستند. او با آزادی روزنامه و مطبوعات مخالفتی نداشت. بحران قتل های زنجیره ای دوران ریاست او را به چالش بزرگی کشید. اهل قلم از همان اوایل انقلاب با تهدید روبرو شدند و هشدار شنیدند که مواظب باشند قلم هایشان چه می نویسند، وگرنه آنجه نباید گفته شود گفته خواهد شد. نویسندگان دلسوز و شجاع آن آب و خاک اینبار اما نه از ترس عبای سیاه که در پشت عبای سیاه خاتمی فرسوده قلمها را باز بدست گرفتند. سیم آهنین در تاریکی شب پوست نازک گلویشان را منتظر بود. و امروز می بینیم که هنوزدر نظام جمهوری اسلامی قلم روباه است و مردم مرغدانی.

زمزمه هایی دور از گوش های نا شنوا

چگونه باید و میتوان حرکت های اجتماعی-سیاسی را ارزیابی کرد؟ جایگاه یک فرد سیاسی را چه معیاری روشن میسازد؟ چه چیز گاندی را گاندی نگه داشت و لنین را لنین نگه نداشت؟ آیا هر کار بزرگ سیاسی با ارزش است؟ چرا که تغییر و تحول می آفریند؟ آیا نه اینکه وسعت و اندازه اشتباهات سیاسی- اجتماعی بسیار بیشتر از اشتباهات علمی، فلسفی و یا نظری گریبان انسانهای جوامع را میگیرد؟

گاه بسیار طول میکشد تا واضح ببینیم زیانکاری حرکات سیاسی تا چه اندازه است. گاه یک نسل میتواند در طول عمر خود به روشنی ببیند آیا بهای راهکارهای سیاسی رهبران را می پردازد یا از آنها فایده میبرد. بهای اشتباهات رهبران سیاسی را، چه دانسته باشد چه از روی عدم تسلط به امور، مردم میپردازند. كدام راستی مهم ترند؟

محسن ذاکری تیرماه هزار و سیصد و هشتاد و هشت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر