در چهار چوب آنچه که بعنوان سیاست های دولت هایی چون امریکا و انگلستان آنرا می شناسیم گمان می کنم آنچنان و آنقدر حرف زده شده است که حتی یک کودک هم امروزه یاد دارد این کارانگلیس هاست و آن کار امریکایی هاست. نظم جدیدی را هم که می خواهند بر جهان تعمیم بخشند همانطوری که میدانیم، به یمن اینترنت و ابزار اطلاع رسانی، ا ز چشم و ذهن پنهان نیست. وارد این مبحث هم نمیشوم که بستر های زایش و پرورش دموکراسی در کدام کشورها پر بارتر هستند یا میتوانند باشند. باشد برای آینده. اما انکار اندیشه های مارکسیستی در شکل گیری سوسیالیسم دنیای امروز کاری است دور از خرد، عدم توان تشخیص و تفکیک ماهیت و جایگاه شوروی و روسیه هم نشان از ضعف ابزار شناخت و تحلیل دارد. لذا بدین مقایسه بسنده کنیم که روسیه شوروی نیست، امریکا هم دیگر آن امپریالیست تک تاز نیست.
حزب توده
ملت ما باید و دارد تاریخ خود را می شناسد. بدون شک تاریخ معاصر ما آمیخته با حضور سیاسی و جغرافیایی روسیه بوده است . چه در این کودتا بیست و دوم خرداد دست داشته اند چه نداشته اند، رقم مهرشان بر چهره ملت ما پیدا بوده است و می باشد. مقاله چندی پیش پیک نت با عنوان << سند رد پای انگلستان در کودتای انتخاباتی 22 خرداد >> در یک موضع گیری نسنجیده در حمله به انگلستان گویی می خواست چشم ها را بگشاید که اشتباه نکنید روس ها پشت این کودتا نیستند.
چندی بعد پیک نت نگرش دیگری نیز چاشنی مقاله قبلی ارایه کرد که << دولت مافیایی روسیه متحد طبیعی مافیای دولتی ج.اسلامی ایران >>. در حوصله این متن نیست که چرا دیگری دولت مافیایی است و آن یکی مافیای دولتی است. شاید زمانی دیگر. اما این پرسش را بعنوان خوانندگان دیر پای این روزنامه های اینترنتی باید سر پا نگه داشت که چرا؟ مقوله تحکیم یکی از مخوف ترین دولت های مافیایی بر پلی که ستونهای آنرا فرهنگ غنی و ادبیات انسانی روس ها بر پا داشته اند، و در كشوری که اگر اغراق ندانیم یکی از شاخص ترین سیاستمداران زمان ما یعنی گورباچف را بخود دیده است، مقوله ای نیست که به این سادگی از آن بتوان گذشت که مثلا دولت مافیایی روس، زاده ی سیاست امریکای هاست.
حزب توده در دراز مدت و در امتحانش نشان داده است در کنار طرفداری از کمونیسم، به فکر ایران هم هست. از مردانی چون به آذین، براهنی و طبری که هر یک در نوع خود ثمره عمر شان را به پای ایران ریختند، نشان دارد. حتی در بسیاری از تصمیم های بزنگاهی، تدبیر سیاسی – که اکثر نیروهای مبارز و چپ ایران از آن بی بهره اند - را به مصاف سنجش تاریخ گذاشته است. دلیل آنرا هم مشی واقع گرایانه حزب برای نجات ایران از مذهب جزمی میتوان دید. اما آرزو میکنم که روزی بجای اینکه در پی مصداقی برای تفکیک شوروی و روسیه باشیم و یا روسیه واقعی یا مافیایی، یکپارچه حزب را حزبی ایرانی و جدا از روسیه بدانیم. چه خوش می گوید علیرضا میبدی که در فردای ایران ما هیچکس دیگر نباید پشت در بماند. آری هر دلی که برای ایران می طپد جایش در میان دلهاست.
پس هیچ تمایلی، که دلیلی هم ندارد حزب را در کنار ذهنیت سیاسی روس ها ببینیم. ڕوس ها نشان داده اند در برخورد با حرکات داخلی کشورشان از چه منطق و دیپلماسی استفاده میکنند. آمریکایی هم وادار به رک بودن و اعتراف به عطش هژمونی خود شده اند. در این مبحث سازمانهای سیاسی در چهار چوب منافع ملت خودمان بررسی میکنیم.
امروز اصلا از این نگران نباید بود که مجتبی خمینی با روس هاست یا نه. اصلا نگرانی بر سر این نیست که رفسنجانی با انگلیس ها هست یا نه. امروز نگرانی آنجاست که باز همچون قبل از انقلاب اسلامی جریاناتی شریعتی ها، ال احمد ها، داریوش ها و گلسرخی ها را بر بلندای بام مشی سازی برای ملت نرسانند . که نخواهد توانست رسانیدن. آنقدر از افتخار به این حماسه افرینان جوان در برابر کودتای ناشیانه رژیم سر بلندم که به این نگرانی خود می خندم و پوزخند میزنم. اما لذتی دارد این به خود پوزخند زدن. که ذره ای از سر افرازی این نسل بلند همت دور اندیش مرا نیز اندکی لمس کند - شاید رویین تن شوم.
امروز من میخندم به هر دو نظریه نا پخته که روس ها یا انگلیس ها کودتا را یاد رژیم دادند! روس ها و انگلیس ها باید بروند و با هزار و اندی سال تجربه استعمار و سفسطه در كشورمان باز گردند. رژیم ایران نیازی به این کمک ها ندارد! آیا ساده لوح نیستیم اگر هوش منفی و مخرب این لبنانی تبارها را انکار کنیم! بخوانید دین کاران امامی اسماعیل نوری علا را. دست کم گرفتن ملایان هیچ سودی نداشت و ندارد. دیدگاه برون افکنی دلایل آنچه در ایران گذشت، نیروهای اپوزیسیون را بهم نزدیک نمیگرداند و قدرت نمی بخشد.
جان کلام
استقبال روسیه از احمدی نژاد کم حرکتی نبود. و ازموضع هر کسی و هر ارگانی که این را نخواست ببیند یا از آن چشم پوشی کرد سخت در تعجب میمانیم. زبان سیاسی امروز در قید و بند پنجاه سال پیش نیست. بها و یا تاوان حرفهای درشت گفتنی هم دیگر آنقدر سنگین نیست. نقد و تحلیل دور از تعصب و وابستگی همیشه کار خود را دیر یا زود خواهد کرد. امید که نه تنها حزب توده که کوهی از تجربه، دانش و صبر را برای ایرانی بهترمیتواند بدوش میکشد، بلکه همه ایرانیان برای آینده ایران متکی به اندوخته فرهنگی، توان مالی، تدبیر کارساز و علی الخصوص جوانان مستقل و آماده خود باشند. کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر