یک دست مریزاد همین راه نیفتاده به آقای هاشمی بگوییم. یادی از ولی فقیه نکرد! هر چند دلالت معنایی را در سخنان آقای رفسنجانی دیدیم که رهبر بی مردم تنهاست، اما آقای رفسنجانی ایشان را تنها بحال خود گذاشتند
آقای رفسنجانی، و سخنان نماز جمعه در 26 تیر ماه را بررسی کنیم. نه از جنس بررسی هایی که منتظر حرکتی از سوی خطیب نماز جمعه بودند. بلکه بیشتر تاویلی بر خطبه های این نماز.
بخش اول این خطبه ها دو مخاطب داشت. نخست جوانانی که روزهای انقلاب را ندیده بودند چون سن و سالشان اجازه نمیداده است. دوم سپاه و طرفداران مافیای قدرت که آقای رفسنجانی دیگر از آنان نیست.
آقای رفسنجانی با گفتن ازلطافت های پیامبر سر آغازی را با انگشت گذاشتن بر احساسات نماز گزاران برای ادامه سخنانش مناسب دید. به آنان گفت که پیامبر تنها بود و با یاری یارانش راهش را هموار کرد. سپس اشاره به اقای خمینی کرد کرد و اینکه چطور زمینه برای انقلاب اسلامی فراهم شد. از 60 سال مبارزه خود مثال زد. امام را با پیامبر مقایسه کرد و خود را با یاران پیامبر. که ای احمدی نژاد ها قدر شناس باشید.
او با تفصیل درباره ی پیامبر اسلام گفت. مهربانی و توجه پیامبر را به مردم زمان پیامبر به تصویر کشید. نفی زور در جامعه ی پیامبر را گوشزد کرد. گفت پیامبر مردم را سرمایه عظیم میدانست و اختلاف بین مردم را از دست دادن این سرمایه واینکه همچون پیامبر آقای خمینی هم مردم را میخواست. رفسنجانی جایگاه مردم را در شرایط اتحاد پشتوانه دید و در شرایط اختلاف ضرر و خسران. صریح گفت اسلام راه است و مردم توشه حکومت. گفت حکومت اسلامی بدون مردم نمیشود. اما نگفت برای مردم بشود.
با اشاره به روایت سیدبن طاووس و تاکید آقای خمینی بر آن روایت، به ولی فقیه گوشزدی کرد که : مردم را بحال خود بگذار اگر نمی توانی آنها را قانع کنی. به مصباح یزدی گفت: این دکان ولایت امام زمانی و بدون حمایت مردم را ببند. خوب و بجا گفت. کاش بیشتر بود.
با گذاری کوتاه به حوادث چین و نصیحتی به چین - از جنس همان نصیحت های اروپاییان به جمهوری اسلامی – عدم ظلم به مسلمانان را خواهان شد. ما هم که طرفدار آزادی هر انسانی روی این کره خاکی هستیم.
اوج سخنان رفسنجانی را می توان در آنجا دید که انتخابات اخیر را بهترین وسیله برای افتخاری بزرگ نامید. افتخار بزرگی که در دست بود و از مشت پرید. آشکارا گفت انتخابات عظیم با رای مردم اسباب افتخار میشد اگر که پس از انتخابات وضع بهم نمیریخت. مجددا برای ذهنی که بخواهد که بفهمد خاطر نشان کرد هدف از انتخابات چیست. نگفت چرا مردم پس از چهار سال تحمل دروغ ها و نیرنگ ها و فشار اقتصادی باز بپا خوستند تا افتخاری را نصیب چه کسی بکنند؟
کلامی هم از عدم درستی نتایج انتخابات نگفت . لازم ندید ! گفت تردید ها بر آمدند و فرو نشانده نشدند. فرصت های داده شده را به شورای نگهبان را هم قابل استفاده و مفید دانست، که متاسفانه از آنها استفاده خوبی نشده است.
آنچه اقای رفسنجانی در چهارچوب استراتژی برای جلب اعتماد مردم پیشنهاد داد تازگی نداشت. آزاد کردن افرادی که دستگیر شده اند. دلجویی از داغ دیدگان! کدام طرف؟ داغ بسیجی و لباس شخصی دیده یا داغ معترض دیده؟ این گونه گزاره ها در جمهوری اسلامی، چونکه مثل ورد زبان شده اند و بدون عمل ، بخصوص از زمان آقای خاتمی، دیگر هیچ بار پراگماتیکی ندارند. مثل اینکه بگوییم: گوشت خواران گوشت نخورند یا مثلا ورزشکاران سیگار نکشند. گزاره پراگماتیک اینگونه است: یخ کردم! کدام پنجره باز است؟
عجیب ترین پیشنهاد اقای رفسنجانی در مورد صدا و سیما بود. بهار سال پنجاه و نه بود، از آن شبی که اخبار ساعت هفت شب صدای قطب زاده را پخش کرد که رادیو و تلویزیون در اختیار دولت است و مخالفین فرصتی برای استفاده از آن نخواهند یافت، کسی بیاد دارد جز این بوده باشد! شاید اگر این را اقای رفسنجانی میگفت که در لابلای مدل گرفتن از انقلاب پیامبر اسلام این مدل را هم ساخته و پرداخته کرده اند و بکار گرفته اند و تا امروز یکنفس با مردم و بی مردم کار کرده است، کمی بهترمی بود. جوانها بهتر میدانستند ریشه های مسایل در کجاست.
آن مردک مقبول رهبر هم که قاطی آدم بحساب نمی آید، از او هم حرفی نشد.
محسن ذاکری بیست و شش تیر ماه هزار و سیصد و هشتاد و هشت
وبلاگ جالب با نظریهٔ هائی جالبتر!
پاسخحذفاین نکته قابل به بحث است و گذر زمان جبهه گیری رفسنجانی را مشخص میکند.
ولی به راستی دست مریزاد که رفسنجانی این خامنهای را تائید نکرد.