۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

کدام نظام؟

کدام نظام و برای کدام مردم؟ زمان وداع با نظام فرا نرسیده است؟

گمان میکنم بسیاری از ما شهامت بیان این را داشته باشیم که بگوییم: باور نمی کردیم پیش از مرگ مان این روزها را در ایران ببینیم. ما که میگویم نسلی است که در دوران انقلاب 57 زیر بیست سال داشت. اما دیدیم. به مردانگی ابر مردان و به شجاعت شیر زنان کشورمان این روزها را دیدیم. راستی چرا گمان نمی کردیم این رژیم با راه پیمایی های اعتراضی میلیونی و یکپارچه روبرو شود؟

ابراز نگرانی برای <<نظام>> ، از طرف آن دسته از کسانیکه در بین اصلاح طلبان و دگر اندیشان ادعا می کنند غم مردم را دارند، کم شگفت انگیز نیست. نمیدانم اگر اینگونه نگرانی ناشی از کیش شخصیت و هم كیش پرستی نباشد پس ناشی از چیست. چطور میتوان اظهار نگرانی آیت الله منتظری، آقایان کروبی، موسوی و خاتمی را برای به خطر افتادن نظام با دیده شگفتا ننگریست؟ برای اینکه این شگفتی را ساده به حال خود رها نکنیم و آن را بسیار بجا نیز بدانیم، جای آن است که نشان دهیم هنوز در ذهنیت حاکمان جمهوری اسلامی و حتی برای این آقایان نیز جایگاه مردم و آنچه به مردم مربوط میشود جزو واجبات و اصول جمهوری اسلامی نیست.

در اندیشه دین باوران، مسیر شروع یک گزاره ‌ذهنی که می خواهد به نتیجه ای برسد اساسا از نقطه آغازین و زاینده آن ذهنیت نیست. این گزاره میتواند از هر کجای مسیر که میخواهد آوای فراخوان سر دهد و پیام خود را پخته و آماده پذیرش شنونده اش بداند. به بیان دیگر برای برداشتن گام به جلو، نیازی به امتحان خشت اول و یا پای بست لازم نیست. رهرو یا همان بشر با اعتماد به راهبر، که متدین و آگاه به همه ی امور است، مسیر می پیماید و با راهبر هم جهت است. در سلک اندیشه دینی ایمان مقدم بر شناخت است. اول ایمان می آوری و سپس با شناخت ایمان را مستحکم تر و پایدار تر میکنی. هیچگاه هم پشت به این ایمان نمی کنی. عشق علی شریعتی به شخصیت اباذر بیشتر از عشق او به شخصیت گاندی است. وی برای این کنش و ثمره احساسی و عشقی خود نیازی به بازبینی دلسپردگی اش ندارد. بلکه تکرار احساس و با شعارها و جملات داغ او را اغنی میگرداند. پس کنش ذهنی فرد مومن به دین بسیاری از پرسش های زیر بنایی را یا دور از دسترس خرد بشری میداند و یا اینکه جواب های موشکافی نشده را هم دربست می پذیرد. اینجا در دید ما موشکافی همانا روش شکافتن گزاره ها به سبک علمی و مدلل است.

برای ارتباط این سر آغاز با ادامه ی مقاله روی میاوریم به گزاره ای که در فراز و نشیب های پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری از آقای کروبی بارها شنیدیم. هنگامیکه آقای کروبی میگوید اسلامیت نظام، او میداند و یا اینکه باور دارد که شنونده او بر سر اینکه 1- نظام باید سر پا باشد، 2- اسلامیت بنیادی ترین چهره پذیرفته شده این نظام است و 3- بافته نظام اسلامی بهترین گزینه برای مخاطبین است، با آقای کروبی همخوانی دارد یا اینکه نا همخوانی ندارد.

ادامه این گفتار بدین جا راه میابد که از جمله روش های دیرینه و آزموده شده تمامیت خواهان در سیاست، رویا رو کردن مردم با یک دور تمام نشدنی از اد عاها و واجبات است. ادعاهایی که برای یک دوره و یا یک مدت نیستند . و واجباتی که ابدی هستند. حتی اگر این ادعاها در میدان امتحان نیز شکست بخورند باز حکومت ها کمبود و نقص را متوجه ادعاها و اصول نگرش نظام نمیدانند بلکه انسانها را نا کامل و شرایط را نامناسب میشمارند. این تاکتیک بسیار بهره از تلقین و شست و شوی افکار میابد. برای شفاف تر شدن این نظر سری به دنیای واقعی میزنیم و یک سری تاکتیکها و استراتژی سی ساله جمهوری اسلامی را بررسی میکنیم. شاید در این روزهای آفتابی باشند در ایران کسانی که حرفهای تکراری آسمان ابری رژیم را بخواهند فراموش کنند و یا دستاویز قرار ندهند.

ازجمله این روش ها تکرار شعارها و ارزش های بنیادین است که اذهان مردم را برای یکسو کردن نیروها و انگیزه ها ی آنان پردازش مینمایند. برای مثال کمپین های انتخاباتی در همه ی دنیا هنوز از این روش دل بر نمیکنند. ‌در حکومت های دموکراتیک این سیلاب گردان بیشتر در زمانهای انتخاباتی اوج میگیرد. ارزش ها، معیارها، سخنان بزرگان، مقایسه های کمی و کیفی و فشرده اینکه هر انچه بتواند باورهای مردم را بسوی خود جلب کند از ‌سوی مدعیان سیاسی تبلیق میشود. اما در حکومت های تمامیت خواه این گزاره ها و ادعاهای سخت مدام در حال عمل هستند. بازگشت به ارزش ها و بانیان آنها ورد زبان مدعیان سیاسی است. برای آقای فیدل کاسترو فرق نمیکند آنور آبهای کوبا چه میگذرد. آیا امپریالیسم همان پدیده پنجاه سال پیش است و یا دیدگاه های سیاسی گورباچف ارزشی دارند؟ این هجویات جز اینکه مبارز نستوه را از مسیر هدف دور کنند هویت دیگری ندارند. جوابی به این پرسش ها که نمیدهند هیچ بلکه با فرو بردن مردم، به لایه رسوب یافته از سیلاب حرکت های احساسی اجتماعی، امکان جنبش اجتماعی و داد خواهی و حرکت سیاسی مردم را نیز بسیار کم میکنند. نمونه بارز از این گونه حکومت ها و استراتژی آنها میتواند شوروی سابق، کوبا، کره شمالی و جمهوری اسلامی ایران باشد. با همه ی این سنگ اندازی ها بر سر راه نفس انسانی پویای عدالت و آزادی، خوشبختانه هم دیکتاتوری و هم تمامیت خواهی گذارشان دیر یا زود به میدان امتحان می افتد و دستشان از سنگ اندازی خسته میشود. آنچه که موجب سیه روی شدن ‌غش و ناخالصی است بازده کار و نتیجه عملکرد است. امروزه استانداردهای رفاه انسانی جوامع، حتی بطور نسبی و تفسیری، مورد پذیرش همگان است. این استانداردها از جنس حقوق بشر و درونمایه های آزادی و دموکراسی نیستند که بتوان بر سر آنها چانه زد و یا برای آنها جایگزینهای آسمانی و عقیدتی غیر مادی تراشید. مناظره های کاندیدادهای ریاست جمهوری دوره دهم گواهی بر این ادعا است. نان و آب و رفاه و بهداشت و سلامت جسمی و فکری مردم وزنه های سنگین این مناظرات بودند. که نتیجه آن را هم دیدیم:

خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. حافظ

سخن اینجاست که اقایان موسوی، کروبی و خاتمی با استناد به کدام شاخص های اجتماعی امروز ایران خود را مدیون و مومن به دستاردهای نظام میدانند؟ باور دارم این بزرگان اگر کلام و سنچش خود را بخواهند اعتبارعلمی بخشند برای ایستادن در پشت این ادعاها بسیار دست خالی هستند. این آقایان و به گفته خودشان فرزندان انقلاب، دریافتی ملت ما را از این انقلاب در کنار داشته های سی سال پیش و با نگاهی کار شناسانه جه میدانند - بازگو نمایند. گفتنی است در ارایه استانداردها و موجودی ها مقایسه روند پیشرفت و داشته ها و داده ها را در كشورهای هم وزن ایران نباید فراموش کرد. رژیم تا مدت زیادی موفق بود مردم را از استاندارد های جهانی و منطقه ای بی خبر نگه دارد. اما دیگر نیست. اگر مشتی مرفه بی فردای وطن و انبوهی خود باخته و خود فروخته هنوز میخواهند سقوط مفتضحانه استانداردهای رفاه را در ایران نفت خیز کتمان کنند و یا کم رنگ و رو نشان دهند، نهاد عدالت اجتماعی رژیم یعنی احمدی نژاد مفت و مبارکاشان باد! اما دیگر دیر است. نسل جوان میداند که ایران كشوری است نفت خیز و ثروتمند، دارای جوانان مستعد و کوشا و با میراث فرهنگی ارزشمند، و این خود سطح انتظار را برای مطالبات رفاهی مردم بالا میبرد.


محسن ذاکری تیر ماه هزارو سیصد هشتاد و ‌هشت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر