دموکراسی، ابزار دست یابی به خواست آگاهانه مردم
تصمیمات مردم دو گونه هستند: یا شخصی یا جمعی. این تصمیمات در هر دو حیطه از حساسیت ویژه ای در تماس با دموکراسی بسر میبرند. دموکراسی در دهه های اخیر در زیر چاقوی جراحی قرار گرفته است که توان و سلامت تاثیر گذاری آن را در ازای حقوق شخص و جمع تشریح کنند. حرکت های سیاسی که تکیه بر گزینش های مردمی دارند تنها از انگیزه های سیاسی افراد جامعه و سازمانهای مردمی بهره نمیبرند بلکه نتیجه درایت کنش های ذهنی روشنفکران ،حرکات ارگانهای سیاسی و پیشروان امور سیاسی هم هستند. 1 این ترکیب اهداف اکثریت، که بسیار هستند و تعریف دقیق خواسته های آنها غیر ممکن است، و شخص های سیاسی، که توان تاثیر و نفوذ هم ایدئولوژیک و هم مدیریتی را دارند، کار نگرش و تحلیل همه گیر از دموکراسی را مشکل مینماید.
نگاهی به نگاره دموکراسی کشور خودمان بیاندازیم. انقلاب اسلامی ایران و طرفداران دستاوردهای این انقلاب چه اصلاح طلب و چه اصول گرا برموارد نهادینه شدن این انقلاب تکیه کرده و بدان استناد مینمایند. این گروه مشخصه های زیادی را بر شمرده و معتقدند که انقلاب از مردم برای مردم بوده است. شعارهای خودجوش مردم، نظرات رهبران انقلاب بویژه آیت الله خمینی و رفع ظلم را در ارزیابی های خود از اصول سنجیده شده و واقعیت گرای این حرکت میدانند. می گویند مردم خواسته های خود را در بین حرفهای رهبر انقلاب پیدا و بازخوانی شده می دیدند. می گویند، در ادامه، در مصاف با مشکلات اجتماعی مردم خواستار عدالت علوی بودند و نماد مذهبی شعارهای انقلاب - استقلال، آزادی، عدالت و رفع ظلم – را امام اول شیعیان علی ابن ابیطالب می یافتند. با این وجود، همهء این نظریه پردازان انقلاب امروزه به این نکته اعتراف دارند که جمهوری اسلامی در آن زمان ایده حکومتی نا شناخته و نا رسایی برای هم ایرانیان وهم جهانیان بود. 2 این گونه روشنفکری را نمی توان از سنخ روشنفکری دموکرات و آزده اندیش دانست. اینگونه روشنفکری هرگز دست از نقش قیم مابانه خود برای آ) اقامه و یا نجات انچه خود بدان معتقد است و ب) ملبس کردن واکنشهای مردمی به ذهنیت روشنفکریش بر نخوهد داشت. مردم براحتی میتوانند درعمل همانا حاشیه نشینی باشند که فعالانه رای میدهد اما به سختی توان دارد در حد یک آزاد اندیش و دموکرات جوابگوی تصمیم های خود باشد. نحوه تماس سیاسیون و روشنفکران با مردم بسیار از اهمیت بر خوردار است. نگاه روشنفکرانه دلسوز و آگاه باید بداند که هم با ساختارها سر و کار دارد وهم با دلالت ها و درونمایه های آنها روبروست، چرا که با یک سیستم و یا علمی یکدست مثل ریاضی یا فیزیک سر و کار ندارد- در امور آجتماعی فهم قابل اعتماد و پختهء فعالان تاثیر دارد. كنش این افراد بی شک در تماس مستقیم با ارزش ها، فرهنگ و زبان مردم است. دموکراسی بدنبال این است که بهترین شرایط را برای کنش فکری احاد جامعه در تصمیم گیریها ممکن سازد. شکلهای عینی گرایی از شرایط جامعه ایرانی قبل از انقلاب که بطور افراطی فهمیده شده اند درعمل بوسیله روشنفکران آن دوران در شالودهء واکنش ها به جامعه القا شدند. 3 در چنین شرایطی ارزش دموکراسی را نمیتوان تنها به تصمیم هایی که بر اساس رای اکثریت گرفته میشود دانست. فاش گفتنی است که ارزش های دموکراتیک آزمون های دیگری علاوه بر ارزیابی تصمیم ها، کنکاش درباره روش ها و نتایج، را از ما باز میجوید. همچنین میزان سطح مشارکت مردم در این تصمیم گیریها به تنهایی کفایت نمیکند بلکه میزان افزایش حس مسئولیت مردم در برابر امور اجتماعی، امروزه جایگاه ویژه ای یافته است. به بیان دیگر شرایط دموکراتیک تنها به این شاخص بسنده نمیکند که مردم در ازای انتظار از آنان که در موقعیت تصمیم گیرنده عمل نمایند، فعال باشند بلکه باید بعنوان مسئولی آگاه به امور اجتماع، پاسخ گوی باشند. در اروپا کم نیستند مهاجرینی که حق رای دارند. و کم نیستند نهادهایی که برای شکستن آرا سرمایه گذاری روی مهاجرین میکنند. با این همه شرکت فعال مهاجرین را کمتر میتوان شاهد بود. ولی همان تعدادی که شرکت میکنند معیارشرط مسئولیت آگاهانه مردم را مورد بازبینی میسازد.
مشکل سازکارهای فرهنگی نیز از شفافیت سزاواری و آگاهی تصمیم و گزینش فرد می کاهد. رابطه بین فرد و فرهنگ از یکپارچگی رابطه مردم و فرهنگ بر خوردار نیست. میتوانیم بگوییم فرد در فرهنگ متجلی میشود و فرهنگ در فرد نمود میکند. با وجود پذیرش این فراشد، اما مشکل دربارهء کنش های فرد که با فرهنگ همسویی ندارند همچنان بجای خود باقی است. ما با این عینی گرایی هر چقدر هم بخواهیم ارتباط فرد و فرهنگ را دینامیک بدانیم باز محکوم به یک ایستایی کمینه کوتاه مدت هستیم چرا که با گزینش های فرد و گروه، فرهنگ پتانسیل ایستایی خود را از دست نمی دهد. دگرگونی فرهنگی نیازمند زمان است تا تن به وارسی و دگربینی پویا داده و ذهنیت ذات باورانه افراد را واریخته نماید. جای این سوال هرگز اندک نیست که در کدام فرهنگ این دگرسانی کم هزینه تر است، فرهنگ فردگرا یا فرهنگ جمع گرا. فرایند این دگرسان شدن در هر گزینه ای پر شکن است. در فرهنگ فرد گرا فرد خود را دارای نیروی واکنش و تاثیر میداند تا انجاییکه میتواند فرهنگ را فرهنگ خود بداند. سلیقه، خو و عادت شخصی نمونه های قابل رویت این ادعا هستند. درفرهنگ جمع گرا نیزفرد به سهم خود درگیرو پذیرای ارزش ها و معمول های فرهنگ است. 4 آیا اگر تصمیم های اکثریت برابری و عدالت اجتماعی را سست نماید، فرد مسئولیت اجتماعی و نقش خود را ایفا کرده است؟
برابری و دموکراسی جدایی ناپذیرند
با طرح این سئوال جایگاه و درجه دموکراسی در یک آزمون سخت قرار می گیرد، مصاف لیبرالیسم و پوپولیسم – کثرت گرایی. گستره این مصاف در مجادلات و میدانهای فکری بسیار زیاد است. در ایران سالهاست که گرد و غبار این مصاف هم شرایط و هم ارزش ها را برای عوام مردم مبهم و نا پاک کرده است. خرده گیر بر لیبرالیسم هر گونه تاویلی را باز پیکر بندی کند، این تاویل را نمی تواند نمونهء روشن ماموریت دموکراسی نداند که دموکراسی در کنار نگهبانی از سیستم های قضایی و حقوقی موظف است نگهبان حقوق و آزادی های شهر وندان و احاد جامعه باشد. پوپولیسم هم از این تاویل راه فراری ندارد که مردم با رای دادن خواست اکثریت را جامه عمل می پوشانند. 5 با این حال مشکل بدین جا ختم نمی شود: انتخابات و بایسته های اجتماعی می توانند ارجحیت های فرد را باز پیکربندی کنند و در شمایل خواست اکثریت به میدان آورند. در چنین شرایطی بس عینی است که رای اکثریت چیره شود و آنرا هیچ گریزی هم نیست. در فرایند دموکراسی پوپولیسمی که تصمیمات دموکراتیک اکثریت را همگون خواست همگان می دانند آنطور که روسو و طرافدارانش باز نگری مینمایند رای مردم ارزیابی از بهترین هاست که با در نظر داشتن خیر همگان، از بین شق های همجوار و نه بطور فطری هم سرشت، انتخاب میکنند. 6
برخوردار بودن از شرایط یکسان و برابر سیاسی از معیارهای پایه ای دموکراسی مدرن است. برابری سیاسی در جای خود یک مفهوم ساده نیست و دور نیست که شاید به سادگی مفاهیم دیگر این بحث بر ذهن ننشیند که منظور از برابری سیاسی چیست. ڕیشه این سخن و اندیشه تافته شده نهادین دموکراسی به دور برابری سیاسی، در بدو باز میگردد به توانمند ساختن و گستره بخشیدن به انتخابات و رای گیریها. 7 روش هایی که امکانات یکسان و برابری را به افراد بدهند که در تصمیمات سیاسی که آنها را لمس میکند، نقش کار آمد ایفا نمایند. این شاید تعریفی کامل از برابری سیاسی احاد جامعه را بدست بدهد. اما تنها با گفتن واقرار به این گذاره ما آن را بطور جوهری و کنشی نفهمیده ایم. برای مثال در جمهوری اسلامی ایران سالهاست صاحبان قدرت، امت را ولی و صاحب امور سیاسی می نامند. شاهدی هم که برای خود می آورند رای اکثریت است. اکثریتی که پایبند به و سرافراز از انقلاب اسلامی ایران است. اکثریتی که با رای نود و اندی درصدی خود جمهوریت و اسلامیت نظام حکومتی را تثبیت کرده است. هماهنگ با این نظریه، در پشتیبانی این فرایند پایه ریزی شده بر رای اکثریت، در سه دهه اخیر امت با رای خود بطور کوشا و آگاهانه در تصمیم گیریها شرکت جسته است. بنابراین مشهودات جمهوری اسلامی ایران مدعی برخورداری ازدموکراسی از نوع خود است که لازمات دموکراسی غربی را نیز در خود جای داده است. اما باید گفت در بسیاری از کشورهای جهان و از جمله جمهوری اسلامی نیز، شرط های اولیه و بنیادین دموکراسی اجرا نمی گردند. چنانچه بخواهیم طرفدار نظریه اکثریت گرایی در دموکراسی بمانیم، آنگاه پرت افتادن از کمینه های پوپولیسم یا چهار شرط اساسی این نظریه، که آنها را گوهرهای سرشت دموکراسی اکثریت گرا می نامیم، ما را مخدوش گران دموکراسی میکند. این گوهرهای سرشت دموکراسی پوپولیسم که پیامد هم هستند برگزیده گی های رای گیرنده و رای دهنده را بیان میکنند: گمنامی ، بی طرفی، برتری مثبت و چاره گزینی. نام فرد در رای فاش نباید گردد و دیدگاه او را تا پایان و نتیجه کار باید یکسان با دیگران بحساب آورد. هویت یا موقعیت رای دهنده ارزش رای او را کم و زیاد نمی کند. بی طرف بودن رای گیرنده در ازای رای رای دهندگان باید آنطور شفاف باشد که هیچ شبهه ای را حتی اگر رای دهنده دیدگاهش را تغییر دهد نیز به جای نگذارد. روش های انتخاباتی نباید هیچ گزینه یا پیشنهادی را توصیه نماید. برتری مثبت ویژگی است که همه را چه در اردوی اکثریت و چه در اردوی تک فرد ها باید در بربگیرد. فرد باید بداند رای او خیرهمگان را می خواهد و با پیشرفت امور و بهبود شرایط ناسازگاری ندارد. اکثریت نیز با تصمیم خود امکان بهبود شرایط را بر روی فرد نمی بندد. 8 چاره گزینی بی تردید پیچیده ترین گوهر دموکراسی است که در ادامه و جای جای این مقالات به آن خواهیم پرداخت. در شکل پیشینی دموکراسی، چاره گزینی را انتخاب بین دو پیشنهاد یا چاره میدانستند. آیا حق چاره گزینی تنها از آن اکثریت است؟ اما پیش از آن این سئوال را به ویژه با اسلامیست های دموکرات در میان میگذاریم که گوهر چاره گزینی دموکراسی را چگونه پدیدار شناسی مینمایند؟ در امتداد این سئوال دیدگاه فوکو دربارهء دگرگونی درونمایه ای نقاشی و موسیقی درآمد بجایی است. فوکو می گوید نقاشی در مسیر پیمایش زمان و خود نمایی، راه شفافیت و آشکارگری را برگزیده است. با نگاه به پورتره رامبراند و گرداندن سریع چشم به پورتره وان کوگ میتوانیم بفهمیم فوکو چه میگوید. آشکار کردن و باز شکافتن پیام در نقاشی، این هنر را مدام شکوفا تر هم کرده است. اما موسیقی فرا راه خود را سطحی شدن و ساخته شدن برای شنونده قرار داد. تا آنجا که از شنونده موسیقی مدرن دیگر نیازی به حدس زدن و تاویل ندارد و شنیده را می پذیرد یا باید بپذیرد. تماسی متفاوت از جنس تماس با موسیقی کلاسیک. 9
محسن ذاکری
شانزده شهریور هشتاد و هشت خورشیدی
هفت سپتامبر 2009
1 Riker, William, H., Implications from the Disequilibrium of Majority Rule for the Study of Institutions. American Political Science Review, 732 – 746, 1980.
!کدیور، محسن، بهای آزادی، دفاعیات محسن کدیور در دادگاه ویژه روحانیت، تهران،148-152، 1378.
[احمدی، بابک، کار روشنفکری، تهران، 77-74، 1384.
Karkamaa, Pertti, Kulttuuri ja Demokratia, Vaasa, 12-14, 1998.
Cohen, Jean L., & Andrew Arato, Civil Society and Political Theory, Cambridge, 1994.
احمدی، بابک، ساختار و تاویل متن، جلد دوم، تهران،765، .1372