۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

دموکراسی، بهترین برداشت برای خیر همگان

دموکراسی، بهترین برداشت برای خیر همگان

پس از جنگ جهانی دوم ارزش و جایگاه دموکراسی به یک مفهوم << خوب >> تبدیل شد تا جاییکه آنرا صرفا خوب دانستند.
چگونه این تغییر ارزشی و بنیادی در حق دموکراسی رخ داد؟ در واقع این دگرگونی یک دگرگونی بی تکلف و یکسویه نبوده است، بلکه در مسیر آن، دموکراسی معنایی پیچیده شد.1


این دگرگونی معنا وگسترش وسعت معنایی دموکراسی نیز یک پدیده مجرد نبوده است بلکه ناشی از دگرگونی پویا و زنده جوامع می باشد. این دگرگونی ها کاملا هنجار بوده اند و و بهیچوجه با ارزش ها و آیین های دموکراسی فاصله پیدا نکرده اند بلکه دموکراسی کلاسیک و مدرن را این ارزش ها بهم پیوند داده اند. چرا این دگرگونی هنجار و اصولی بوده است؟ یک شاهد برای این ادعا این است که جوهر دموکراسی همیشه زنده بوده است و با وجود بسط یافتن به سازمانها و موسسه های ویژه به این سازمانها وابسته نشده است و در میان چهارچوب عملکرد یا گزینش های انها محدود نشده است. 2 این فشرده مقدماتی را بازتر نماییم.

دموکراسی نیز همانند هر مفهوم ذهنی دیگری دارای ریشه های تئوریک است. این تئوری ها در جریان روزگار استحکام و کار آرایی دموکراسی را دیده بان و نگهبان بوده اند. در مجموع این تئوریها روی دو نکته به چالش کشیده شده اند: آیا دموکراسی را با استناد به نتایج و پیامدهای آن برحق میدانیم، ویا اینکه ویژه گی های روش های دموکراتیک هستند که دموکراسی را محق میکنند. كدام یک راستین بودن دموکراسی را گواهی میدهد: پیامد ها یا روش های دموکراتیک. در این نوشته روی سخن ما دموکراسی و پیامد های آن می باشد و در سری نوشته های آتی روش ها و ویژه گی نهاد های دموکراتیک را بررسی خواهیم کرد. هر کدام از این نشانوندها را که بر گزینیم در پایان به دو دسته نظریه خواهیم رسید: خواست مردم و نتیجه آن. ‎تئوری هایی که خواست ملت را اهم میدانند، برجستگی های دموکراسی را در آن میبینند که فرآورد اصلی دموکراسی باید مطلوب خواست و اراده مردم باشد. به بیان دیگر تصمیم های اخذ شده بر وفق انتظار ملت بوده باشد. دسته دیگر میزان را بر این قرار میدهند که دموکراسی ابزاری است برای دست یابی به شرایط اجتماعی که برای مردم مطلوب و گرامی هستند. بدیهی است که هر دو این توصیف ها از خصو صیات دموکراسی، به یک نقطه مشترک میرسند و آن این است که دموکراسی زاینده ی امکانات برای اخذ تصمیم هایی است که درست، بهترین و فرزانه ترین باشند. 3

نسبت بین جوهر اصلی دموکراسی، که همانا خواست مردم است، را با نتیجه اجتماعی عملکرد دموکراتیک چگونه میتوان سنجید؟ از کجا میتوانیم بگوییم که دموکراسی درست عمل کرده است و نتایج تصمیمات دموکراتیک بهترین بوده است؟ همانطور که ملاحظه میکنید نیاز به معیارها و ضوابطی هست که بر اساس آنها این گفتمان ادامه پیدا میکند. گفتیم که نفس دگرگونی دموکراسی و تعابیر از آن مجرد نیستند بلکه همگام با نیازها و رشد جوامع تکامل یافته اند. با بکار بردن عبارت نیازها و رشد جوامع به قلمرویی وارد میشویم که بسیاری از حکومت های غیر دموکراتیک از آن دوری میجویند: قیاس. پافشاری بر این واقعیت که آیا در سیستم های دموکراتیک تصمیمات اجتماعی بهتری گرفته میشود یا در سیستم های غیر دموکراتیک، اساس مقایسه میباشد.

در باب مقایسه نتایج تصمیمات دموکراتیک شاید بتوان گفت دیدگاه ژان ژاک روسو هنوز از بهترین هاست: در شرایط خاصی تصمیمات دموکراتیک اکثریت بهترین برداشت را از خیر همگانی به ما میدهند.4 اگر به دیدگاههای تعدادی از طرفداران سیستم حکومتی ایران، که باور دارند در ایران دموکراسی وجود دارد، دقیق شویم، آنگاه این گزاره چند صد ساله روسو بهترین معیار و راهنمای ما خواهد بود تا بتوانیم از کلیت گویی ها به موشکافی آنها تن دهیم. شاید که آینده را فرش جلوس دموکراسی به کشورمان نماییم. در این نوشتار تعبیر << اراده مردم>> را با پذیرش بازتاب های این درشت سری در برگردان آن به << خواست مردم >> به گردن گرفته و اراده مردم را تا مدت زمانی به فراموشی میسپاریم. ‌همینطور، هر چند که دموکراسی کثرت گرا، که جان بافته خود را از روسو میداند و اینطور هم هست، در برابر چالش های بزرگی سر فرود آورده و نسل دوم دموکراسی یا همان لیبرالیسم را در برابر خود توانمند یافته، اما گفته های ناگفته هم در سزاواری دموکراسی کثرت گرا کم نیستند. پس این بارنگاهی ساده به این بسزا نخواهیم داشت و آن را بازنفسی میدمیم. برای درک دموکراسی، مهم آن نیست چگونه بخواهیم بفهمیم، کدام زمان را بخواهیم بفهمیم و کدام مکان را بخواهیم بفهمیم. بلکه بسزاست که چگونه میتوانیم بفهمیم، برای کدام زمان و برای کدام مکان می فهمیم. ساده فهمیدن و سخت گرفتن، درک دموکراسی را وانمودی میسازد. توکویل دموکراسی را نابودگر قهرمان پروری و غرورنجیب زادگی میداند. از توده مردم گروهی قدرتمند درست میشود اما در عمل از میان توده مردم، اکثریت رهبری را به فرد ستوده خود میدهند.5 همین تاویل ساده و مسکن، که بسیار راحت بر ذهن مینشیند و دستاویزی را به آزادی ستیزان میدهد تا با تکیه بر خواست اکثریت دیکتاتوری را مدافع گردند، جای بسیار وارسی و تجدید فهم دارد.

آنچه که در ایران پس از ظهور اصلاح طلبان روی داد در مجموع حرکت به سوی دموکراسی را هموارتر کرد. اما این به تنهایی کفایت لازمه را نداشت و ندارد چرا که اتخاذ جایگاههای دموکراسی شناس و یا دموکراسی خواه، از طرف نظریه پردازان های مختلف داخل و خارج از کشور، متاسفانه توانسته است تصاویر مبهم و اغراق آمیزی را به نمایشگاه دموکراسی در ایران بچسباند. اینکه این دیدگاهها و تعریف ها از دموکراسی را نمایشگاهی از دموکراسی بدانیم یکی ازهدف های اصلی نگارنده این مقاله ها است. اینک، ضمن اینکه باید پیشاپیش بدانیم بازکردن معنا و درونگرد دموکراسی کاری است پیچیده، اما با قوت میتوان گفت اسکلت لازمه برای شناخت دموکراسی روی همین پیام و ندای گزاره روسو بنا میشود. امید است که خواننده این متون خود بتواند از لابلای خطوط به ادوات لازم برای تعریف عناصر گزاره ی روسو دست بیابد. این عناصر عبارتند از: شرایط خاص ، تصمیمات دموکراتیک اکثریت، بهترین برداشت و خیر همگان.

دموکراسی با تعاریف نهادینی که ازآن میشود همان حکومت خواست و قصد مردم بر مردم است. اما این تعریف خالی ازناخالصی یکباره گویی و دور از آفت تناقض نگری نیست. معنای امروزه دموکراسی در درجه اول حائز اهمیت تصمیماتی است که توسط مردم گرفته میشود. شرکت مردم در رای گیریها از همین لحاظ دارای اهمیت بسیار است. این تصمیمات تا آنجایی رسیده اند که نماینده افکار و خواست عموم مردم هستند. ‌همراه با گذشت زمان امکان شرکت در این تصمیمات به گروه های بیشتری از جامعه داده میشود. جنسیت، امکانات اقتصادی و یا سطح تحصیلات در بسیاری از کشورهای جهان دیگر مانع شرکت در رای گیری و تصمیمات همگانی نیستند. با این وصف دموکراسی در یک اتوبان حرکت نمیکند، در یک جاده سنگلاخ و یا کوهپایه ای نیز گذاری ندارد، بلکه در یک مسیر جذاب و سراسر دیدنی در دل یک جنگل پیش میرود. از مبحث پیرایه ای و پیشین حکومت مردم بر مردم به این راه جنگلی وارد شویم.

با ورود به مبحث بعدی، که دور از مشاجره نخواهد بود، جا دارد روی دو کلمه قدری درنگ به خرج دهیم. حق و شایستگی.
هنگامیکه میگوییم مردم حق دارند در سرنوشت خود تاثیر گذار باشند، به مردم این حق را داده ایم که از امکانی برای وارد کردن دیدگاههای خود به سیستم و مدیریت جامعه بر خوردار باشند. این تعریف بر میگردد به یونان باستان که در صد ها سال پیش از میلاد مجـمعی از طرف مردم برای تصمیم گیری امور حکومتی تشکیل میشد. در مجمع ها، تصمیمات، حضور دست کم شش هزار نفر شهروند را مطالبه میکرد. این مجمع درباره انتظامات، مسائل مالی، مالیات و روابط خارجی تصمیم میگرفت. با گسترش امور سیاسی و اجتماعی مجـمع شهر آتن گنجایش پذیرش حتی یک پنجم شهروندان را داشت و در مواردی چهل بار در سال نشست را تشکیل میدادند.6

در دنیای امروز دموکراسی مردمی با چالش های بسیاری روبروست از جمله بیطرف بودن دولت در اجرای دموکراسی و همینطور وسعت و پویا بودن اگاهی مردمی که در استفاده از این حق شرکت میکنند. از این رو هم با اشاره به دموکراسی یونانی و هم به ظرفیت های امروزی اجرای دموکراسی، باید این نکته را مورد بازدید قرار داد که هر شهروند خود را سزاوار استفاده از این امکان بداند. این نگرش ابدا تعهدات تاکتیکی و عملکردی دولت و مردم را در اجرای دموکراسی مورد بازدید نمیداند. بلکه آنجا که هستیم، ماندنی است و باید به سمت جلوتر رفت. بکار گرفتن کلمه شایستگی جایگاه هر شهروند را هم از زاویه خود او و هم از زاویه دولت و او مورد بررسی قرار میدهد. آیا شهروندی سزاوار برای حقی که به ما داده شده است هستیم؟ سزاوار بودن برخورداری از یک حق، مسیر بی پایان دستیابی به شایستگی بیشتر را بروی ما باز میگذارد. این شایستگی را چگونه تعریف کنیم و چگونه در عمل ترقی دهیم. یک مقایسه سنجشی شاید بتواند این جستار را شفاف تر نماید. کدام یک از دو فرد میتواند شایستگی بیشتری را برای اثر گذاری در گرفتن تصمیمات سیاسی در عراق داشته باشد؟ یک فرد عامی اروپایی که دارای تحصیلات و سابقه زندگی در جامعهء دموکراتیک است و با ابزار اطلاع رسانی آزادتری سر و کار دارد، و هر هفته مسائل کشور ایران را در سالهای گذشته پی گیری کرده، درباره آن خوانده و گفتمان داشته و به آن اندیشیده است یا یک ایرانی عامی ؟ واضح است کدام یک حق تاثیر گذاری در شرایط ایران را دارند. به پاره بعدی وارد شویم.

محسن ذاکری

شانزده شهریور هشتاد و ‌هشت خورشیدی
هفت سپتامبر 2009

1 Sartori, Giovani. The Theory of Democracy Revisited, Ghatham, 1987.

2 Dahl, Robert. Democracy and its Critics, New Haven and London, 1989.

3 Beitz, Charles, Political Equality, Princeton, 1989 p. 31 - 33

4 Rosseau, Jean-Jacpues, Yhteiskuntasopimuksesta, Suom. J.V. Lehtonen, (Du Contract Social), Hämeenlinna, 1997

5 Laine, Jermu, Alexis de Tocqueville, Demokratian ja vapauden moderni yhteen sovittaja, Helsinki, 1999.

6 Hansen, Mogens, The Athenian Democracy in the Age of Demosthenes. Norman, 1991., Hornblower, Simon, article: Creation and Development of Democratic Institutions in Ancient Greece, book: Dunn, John (ed.) The Unfinished Journey 508 BC to AD 1993, Oxford University Press, 1993.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر