نقد فیلم : عجیب تر از داستان
گامهای سبک تراژدی
Starnger than Fiction
کمدی وزین و پر مغز نمی تواند صرفا کمدی باشد. كمدی خوب نه تنها تحلیل میکند، حتی انتقاد هم می نماید، تا جایی که بیننده را دچار آشنا زدایی می گرداند. كمدی خوب بدنبال بیننده هوشمند است و هوش او را به چالش میکشد. این فیلم یکی از نمونه های کامل کمدی های است که در آن آرام آرام، خند ه های بیننده با جان و جوهر کمدی نا همگون مینماید.
شکسپیر را میتوان استاد تراژدی نامید. او را خالقی بزرگ در بازگو کردن تراژدی های انسانی میدانند. او ما را با ترس و غم نا آشنا می سازد چرا که قهرمانان تراژدی های او سمبل نفی ضعف های انسانی و حتی شرارت انسانی نیستند. تراژدی های او تا آنجایی با شجاعت پیش میروند که حتی شقاوت را نیز قربانی طوفان تراژدی می بینیم – در تراژدی همه قربانی هستند. مخاطب تراژدی همپای شخصیت داستان حرکت میکند و رنجهای او را احساس میکند. درک شکسپیر، که پارادکس های احساسی را در بر دارد، لازم می دارد که با ظرافت و هوش پیام او را دنبال کنیم تا همپرواز صبای خلاقیت او باشیم. در پایان تراژدی های او با پرسشی تیز بال سر و کار داریم، که چون سکوت ژرف، ما را به احترام به بودن انسانی می کشاند. مرگ نیز در زیبایی شناسی شکسپیر ایستادن یک زندگی نیست بلکه زمزمه ای پویا است که مخاطب را به کنش کاستی ها و قدرت های انسان میرساند. مخاطب، که خوب از اول داستان میداند شخصیت های داستان توان جلوگیری از خواست و طریقه تراژدی را ندارن،د آنانرا تا دم مرگ، و نجوای پس از آن همسفر است.
جای پای تراژدی در شکن در شکن هنر غربی و بویژه اروپا دیده میشود. نمود و بازتاب جدی و خطیر هنر اروپایی آن را بیش از هر چیز دیگری از همجنس شرقی اش جدا میسازد. زمینه های تیره و انبوه نقاشی ها که ابژه را تنها می نمایانند، پس نوازی های موسیقی که تاویل را می طلبند و عظمت ترسناکی که در اشکال و هیبت بناهای تاریخی دیده میشوند همه حکایت از آن دارند که هنرمند غربی سر ساده گویی ندارد و مخاطب را گام های سبک و بی دغدغه در برابر اثر نمی شاید. اما هنر شرقی از راه دیگری گذار را می پسندد. رنگهای شاد و روشن، ریز شکلهای شکننده ظریف و گهگاه دور از چشم، دست در دست، زمینه های رنگارنگ نسیم های سرور و حزن را دستخوش بودن مخاطب میسازند.
جایگاه فیلمهای پر تحرک و مهیج در غرب اما بیش از فیلمهای درام و تراژدی هستند و نشان از آن دارند که تاب بیننده امروز رو به کاهش است و چندان طرفدار ارتباط فهمی و هوشی با فیلم نیست بلکه آنرا بیشتر سرگم کننده می خواهد. از این رو، هنر فیلم دارای دو سویه سرگم کننده و تاویل گزین شده است. این ملاحظه را بجا بدانیم که اینجا روی سخن ما با جنبه هنری فیلم نیست بلکه کد های چیده شده در پیام فیلم را مورد نظر داریم.
عجیب تر از داستان، سیمایی شفاف از جهشی در جایگاه تراژدی است. در فیلم، نویسنده ای که استاد خلق تراژدی است دچار پریشانی است و نمی تواند داستان خود را پایانی تراژیک ببخشد. همزمان دورترها، و بی آنکه نویسنده بداند جبههء عجیبی در برابر او در حال شکل گیری است. قهرمان داستان دارای هستی سوبژتیک و ذات باورانه میشود و نمی خواهد یک ابژه درون رمان باشد. او نمی خواهد تن به سرانجام تراژیک داستان بدهد. اما او در برابر خود واقعیتی سترگ را باید بپذیرد و آن اینست که پایان تراژیک رمان همیشه وابسته به چیزهای دیگری است جز خواست قهرمان رمان.
نویسنده و پروفسور ادبیات شناس به این نتیجه رسیده اند که سرانجام تراژیک داستان بهترین چاره است. پروفسورکه با قهرمان داستان در تماس و از رنج های او آگاه است، در حکم نگهبان پایان تراژیک رمان است. او می گوید اگر نویسنده تن به خواست قهرمان بدهد، ارزش ادبی رمان فرو خواهد ریخت. اما قهرمان خواهان زندگی است و احساسات نویسنده با او همسو شده و قهرمان زنده میماند. گویی در کنش های ذهنی نویسنده یا همان خالق، دگردیسی زیبایی شناسیک روی میدهد: زندگی از همه چیز زیباتر است و نویسنده می پذیرد که مخلوق خود موجودی خارج از رمان است، که زندگی را دوست میدارد. قهرمان رمان پس از یک حادثه تراژیک به زندگی ادامه میدهد.
محسن ذاکری 24 شهریور 1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر