تا نوبت نهج البلاغه نشده است بجنبید! اپوزیسیون "سخت" کجاست؟
اوضاع کشورمان قدری با خونسردی از طرف اپوزیسیون خارج از کشور بررسی میگردد. " نمی خواهم بگویم مار گزیده از ریسمان میترسد" اما گویی خارج از كشوریها چندان دیگر به خود دلگرم نیستند. حتی کسی چون داریوش همایون نیز قلم شکیبایی اش به نگارش سطرهایی در تایید سیاست میر حسین موسوی بر روی کاغذ لغزانده است. گویی همه از اشتباه میترسند. میدانید چرا؟ چونکه سی سال است بر بانی و مصببش لعنت کرده اند! سی سال است همه تند روی ها و نا سنجیده گی ها از طرف مردم خریداری نداشته است.
کار آسانی نیست که شخصیت های سیاسی در این دوران حساس و پر تنش با دادن نظریه ها و یا پیش داوری و پیش بینی های اشتباه همه ی اعتبار سی ساله خود را به کفه میزان بگذارند. اما تکلیف دموکراسی چه میشود؟ اگر هر امری ما را از بازگویی آنچه که در کوتاه مدت یا دراز مدت به سود مردم است باز دارد، آنگاه خود سانسوری نکرده ایم؟ گفتنی ها را نا گفته نگذاشته ایم که مبادا ریسک کرده باشیم؟ اپوزیسیون "سخت"، سخت آرام است و از آنطرف اپوزیسیون " نرم" پر کار است. بیانیه پنج نفر عین مصداق سیاست اپوزیسیون نرم است. در نوشته قبلی گفتیم رهبری کاربردی با رهبری نمادین فرق دارد. آقای خمینی یک عمر نوشته بود اما جاییکه دید باید نمادین باشد، نمادین شد و دست بازرگان ها، بهشتی ها، منتظری ها و رفسنجانی ها را رد نکرد. و تا جای یکی را پر نکرده بود او را کنار نمی گذاشت. امروز رهبری جنبش سبز باید همه ی دید گاهها را در آستین داشته باشد.
وبلاگ سپینوزا 1 به تصویر یک نظریه سیاسی پرداخته است که خامنه ای به رفسنجانی نزدیک میشود. چند فاکت را هم آورده است که همه ی آنها چهارچوب احتمالی این نظریه را بهم وصل میکنند. اگر این نظریه درست باشد جای نگرانی عمیق دارد. اگر اینبار هم رفسنجانی مرد نجات رژیم از بحران گردد، انگاه کلاه خیلی ها پس معرکه است. بیانیه نرم پنج نفر هم بوی از اینگونه توافق ها را به مشام میرساند. هر چند همه ی این ها در دراز مدت "عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند"، ولی با اینحال ایران ما در عصر دیجیتال تا همین جا هم کم سال های نوری را از دست نداده است.
آقای مهاجرانی معتقد به اداره كشور با اتکا و رجوع به قران است. دکتر سروش بزرگترین دکترین زندگی خود را به قیمت سنگینی ارائه نمود که قران کلام وحی نیست و کلام پیامبر اسلام است. ایشان همینطور در تحلیل از گذشته ای که سپری میشود صادق بوده اند اما در شگفتی می مانیم که اخلاق اسلامی را برای حکومت تجویز مینمایند. بد نیست آقای سروش با دیدگهای برتراند راسل آشنا شوند. آقای گنجی را من هنوز هم خوب نشناخته ام. اما حرفهای آقای کدیور آدم رامشوش میسازد که اصول حکومت و سیاست و حکمیت ما در نهج البلاغه است! امام علی هزاران سال پیش نادی آزادی و حقوق شهروندان بوده است و و کل نظریه حقوق بشر او در چند خطبه و فرمان از جمله به مالک اشتر خلاصه میگردد و معیار اصلی طبعا روش حکومت اوست. آقای کدیور را من اینگونه میفهمم که: هموطن ایرانی جون تو مسلمان هستی و از این کمتر تو را نشاید، پس تمام انچه که پس از دوران امام علی در مسیر اندیشه بشری و درک از آزادی و جایگاه انسان و حقوق بشر روی داده است را "بیخیال" و محکم به این کتاب یعنی نهج البلاغه متوصل گر. یاد شعر حافظ می افتیم:
زین دایره مینا خونین جگرم می ده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
باز باید سالها بگذرد. ببینیم و با مردانگی سروش دیگری ثابت شود چقدر از نهج البلاغه کلام امام علی است و چقدر آن کلام سید رضی است، چقدر این کتاب جوابگوی مشکلات و مسائل جهان امروز است، تا به این نتیجه برسیم که گویی جامعه ما ایرادی دارد؟ این ایراد چیست؟ درمان در کجاست؟ اگر آنموقع نوری علاها را حوصله ای مانده باشد، بگویند ما درمان را میدانیم. اما شما اول بیماری را با تشخیص خود سره سازید.
اپوزیسیون "سخت" خارج از کشور باید راهکارهای بجا و الترناتیو های خود را به طور یک صدا و با چهار چوب جایگزین رهبری در بند، منعکس سازد. بودن آلترناتیو های متفاوت کمک به تصمیم گیری مردم است و وظیفه تاریخی " سیاسی بودن " را از دوش پایین میگذارد.
محسن ذاکری 18 دیماه 1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر