۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

محبت کرده شما هم یک رییس جمهور یا رهبر محجبه از پیش تعیین نمایید

سایت پیک نت به نقل از وبلاگ "اقا بهمن" خلاصه ای را از مصاحبه آقای گنجی با تلویزیون بی بی سی "ارواحنا فدا" منتشر کرده است که نگاهی بدان میاندازیم

آقای گنجی با قاطعیت میگوید:
"جنبش سبز یک جنبش همگانی است که از نیروهای رادیکال تا نیروهای محافظه‌کار در آن حضور دارند. موسوی و کروبی در میانه این جنبش قرار دارند و به خوبی جنبش را نمایندگی می‌کنند. ما به طور کامل از آن‌ها حمایت کرده و حمایت خواهیم کرد."

این که آقای گنجی نقش موسوی و کروبی را در میانه این جنبش می بیند میتواند جای سئوال باشد که چرا؟ چرا این دو نفر در میانه طیف تند روها ( که میتوان آنها را همان "آشوبگران" از سوی رژیم نامید) و محافظه کاران که آقای رفسنجانی را نماینده آن میتوان دید، قرار دارند. ڕوی این نظریه بحث زیاد میتوان نمود. اما فشرده بگوییم، شش ماه پیش ممکن بود این جدول آقای گنجی مورد داشته باشد اما اکنون نمیتوان آنرا پذیرفت. امروز بی شک، همانطور که موسوی نیز بیان نمود، خواسته های جنبش با شروع آن فرق کرده است اما آقای گنجی میگوید خیر موسوی باید رهبر بماند. از طرف دیگر بجا نیست که این دو نفر را حتی نماینده این جنبش بدانیم. اگر قرار باشد اکنون رژیم با نمایندگانی از جنبش مذاکره کند، آیا کروبی و موسوی نمایندگان صوری هستند یا واقعی. آیا مردم از روی نبود آلترناتیو این دو نفر را نماینده خواهند نامید یا از روی فراوانی دیدگاهها و خواسته ها ی مشترک؟

اینکه آقای گنجی میگوید "ما" منظور ایشان از ما چیست؟ چه کسانی این ما را تشکیل میدهند؟ اگر همان پنج نفری که بیانیه را صادر کرده اند (افسوس از این اقدام زودرس دکتر سروش) باشند، بسیار خوب موردی نیست. اما میترسم خلق و خوی انقلابی، مبارز، انتقادی، پرده در، ایدئولوگ و رفرمیستی آقای گنجی در دراز مدت ایشان را به کجروی از راه دموکراسی بکشاند. از شما پوزش میخواهم آقای گنجی، اما چشم بسیاری از ما نسل انقلابی ها سخت از زندان رفته ها و تحصن کرده ها و مانیفست داده ها ترسیده است. در پاکی آرمان ها نمیتوان شک کرد اما در نیکی پیامد های آرمان گرایان ایدئولوگ همیشه شک وجود دارد. طفل دموکراسی ما هنوز تاب و توان قاطعیت های شما را ندارد.

آقای گنجی ادامه میدهد:
"تاکید کردیم و می‌کنیم که رهبران جنبش در داخل کشور هستند و در داخل کشور خواهند بود و هیچ کس نمی‌تواند در خارج از کشور نقش رهبری جنبش را بر عهده بگیرد."

همینجا این کلام دارای چند جنبه پراگماتیکی است که طفل دموکراسی را میترساند.
تاکید کردیم: به بیانی در همین کوتاه مدت مبارزه سبز مطلب را قابل تاکید دیده ایم. شش ماه زمانی بوده است که ما بدین نتیجه رسیده ایم که تاکید کنیم تا جز این و یا بد فهمی نشود.
هیچ کس نمی تواند: این جمله بسیار دلالت معنایی دارد ازاین قبیل که: نمیگذارم، نمیگذاریم، بلد نیستند، حق ندارند، میترسند، نمی شناسند، آگاهی ندارند، نمی دانند، ارتباط ندارند، لازمه ها را ندارند و الی آخر. و در پایان این هیچ کس چه کسانی هستند؟ و بر چه اساس همه ی مشخصات رهبری – که تازه اقای گنجی آنها را نماینده مینا مد – نمیتواند در خارج از كشوری باشد؟

آقای گنجی میگوید جنبش باید به بسیج اجتماعی منجر شود. سخت است فهمید منظور از بسیج اجتماعی چیست. اما میتوان فهمید که درگیر کردن همه اقشار جامعه در این الویت مشترک که باید با حاکمان وارد مذاکره شد، لازم است. پس باید به گفته آقای گنجی آمادگی مذاکره را داشت، اما از کجا با اطمینان میتوان گفت مذاکره ای وجود خواهد داشت؟ شاید در شرایطی قرار بگیریم که اصلا مذاکره ای در کار نباشد. ما همه از ته دل خواهان این باشیم که رژیم جمهوری اسلامی بقای خود را در مذاکره ببیند یا همان گذار مسالمت آمیز به سوی دموکراسی! هر چند بعید مینماید. اما امید که آقای گنجی بهتر از ما صورت مسئله را فهمیده باشد.

در مورد خشونت به نظر میرسد خلط مبحث فرساینده ای در جریان است. که حتی آقای گنجی هم به گونه ای پارادکس های محاسباتش را نمی تواند کنار هم بچیند. این پارادکس ها از کجا ناشی میشوند:

یک ) جنبش خواهان خشونت نبوده و نیست. رژیم خواهان به خشونت کشاندن و خشن نمایاندن جنبش است. اما در کاربرد از خشونت در درون رژیم اختلاف نظر و تردید است.
دو) رژیم خواهان حرکت های رادیکال از كشورهای خارجی است تا فضای داخل را مسموم سازد به این تاکتیک که نیاز به استفاده از روش های رادیکال و خشن تنها راه نجات كشور است. تا امروز اروپا و امریکا این فر صت را به رژیم نداده اند.
سه) ادامه این وضع شدت بحران را بهمراه خواهد داشت. عده ای در داخل سردتر و عده ای گرم تر به این جنبش دل می بندند. این خود بحران را حساس تر میگرداند. بسیج اجتماعی که آقای گنجی از آن میگوید لاجرم آبستن تشکیل قطب های اجتماعی است .بعبارتی بحران – دراز مدت شدن شرایط
نا مطلوب تازه در راه است.
چهار) چنانچه رژیم بهانه دخالت خارجی را بطور واقعی بدست بیاورد، در سرکوب جنبش کوتاه نخواهد آمد. این یک استنباط تاریخی و یا جهانی از گونه ی نظریات اقای گنجی نیست، بلکه سی سال سابقه کار رژیم و رژیم های منطقه این را به تما شای ما گذاشته است، تا چه از آن ببینیم.
پنج ) ما هنوز هیچ دلیل و شاهدی نداریم که اگر هسته رهبری در خارج از کشور تشکیل شود، این رهبری خواهان خشونت و خشونت گرایی است.

اما برای همه بسیار آسان است تصور دردناک این مسئله که این جنبش یا بسیج اجتماعی یا کودتای ملی یا بحران امنیتی یا هر نامی که بر امروز و فردای آن میتوان تصور کرد، بدون اعمال خشونت از سوی رژیم و افزایش خشونت، بعید بتواند به امتیازی دست یابد چه رسد به اینکه پیروز شود.

آقای گنجی ادامه میدهد که این جنبش قدرت ایجاد خواهد کرد – ما در میانه راه قرار داریم. الان باید بتوانیم به تاکتیک های جدید فکر کنیم. رهبری جنبش باید به تاکتیک های جدید بیندیشد.

با اینکه آقای گنجی خود اذعان داشت که کسی نمیداند این جنبش کی به نتیجه میرسد اما میگوید در نیمه راه قرار داریم. نیمه کدام راه، کدام خواست، کدام زمان؟ بعد ایشان میگوید باید به تاکتیک های جدید فکر کنیم. رهبری باید تاکتیک های جدید بیابد. به بیانی آقای گنجی جزو رهبری است و در خارج از کشور هم هست.

نمیدانم هول و هراس یکباره برای بیانیه پنج نفر و نظرات آقای گنجی از کجا شروع شد و چرا؟ آیا آقای گنجی فکر میکند ایجاد یک هسته رهبری در خارج از كشور امری قریب الوقوع است که باید جلوی آنرا گرفت. آیا خلاف دموکراسی نیست که جمعیت میلیونی ایرانیان خارج از کشور را که کنار بگذاریم و بگوییم ساکت که در بین شما رهبری و فکر رهبری جنبش نباید باشد.

اگر رژیم قرار را بر سرکوب نظامی بگذارد و بخواهد کشور را به جنگ داخلی بکشاند – امروز اولین بمبگذاری را به نمایش گذاشت – آیا نباید اپوزیسیون خارج از کشور با سازمان ملل متحد و یا دول غربی بدنبال راههای مقابله با رژیم با شد. یا اینکه انموقع هم باید باز طومارهای بلند امضا کنیم.

ایا نمیتوان به پشتوانه میلیونها ایرانی خارج از کشور که سال ها مزه تلخ کوچ اجباری را بر خود و فرزندانشان تحمیل کرده اند، حرفی برای گفتن داشت. چرا با قاطعیت گزاره صادر میکنید که همه ی تاکتیکهای جدید باید از درون ایران باشد؟ و چرا امثال آقای گنجی خود را تافته جدا بافته در بین خارج از کشوری ها می بینند؟ و اصلا چرا برای خود، از همان جوانی، بیش از دیگران جق قایل بوده اند که سیاست را خوب می فهمند؟

در پایان

آقای گنجی این حقیر که فقط در حد یک پناهنده شرایط کشورم را دنبال میکنم و بیش از این هم ادعایی ندارم و بلد هم نیستم، در سن هفده سالگی به افکار انقلابی میخندیدیم. ببخشید! می گفتم این انقلاب كشور را به فلاکت میکشاند و ذلیل شده این جنگ را واگذار میکنیم. نه شاه پرست بودم و نه بچه نظامی. از یک خانواده مذهبی شیعه بودم، در مدرسه مفید و اصفهان و قم در ارتباط تنگاتنگ با آخوند ها روزهای تشکیل جهان بینی ام را گذراندم. اما هرگز از هیچ کدام از انقلابیون و دشمنان شاه خوشم نیامد. سی سال پیش آقای گنجی، همانروزی که اقای دکتر سروش به همین شتابزدگی امروز که در کنار شما بیانیه امضا کرد، در شورای فرهنگی انقلاب جای گرفت، من در اوان جوانی گفتم آخوند ها نمیتوانند دانشگاه شناس با شند جای سروش در کنار خوشبخت نیست. و شما هنوز گمان میکنید بهتر از همه مسائل را میبینید.


محسن ذاکری دیماه 1388 خورشیدی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر