سبز تنها رنگی است که ترس را نمی شناسد.
این رژیم جسارت و توان سرکوب خونین و درازمدت را نخواهد داشت.
نگرانی ها در سینه همه ی ما ست، خاک ایران و عزت ایرانی سالهاست مورد توهین و تجاوز بی میهنان شده است. همه دلخون ایران و ایرانی هستیم. همه در لابلای هزاران دلهره و امید، قدمها و دستها و فریادهای جوانان کشور را همراه و همدل هستیم. این شکن در شکن امید و دلهره بی شک هر ساعت بیداری و همه ی پروازهای شبانه روح ما را در میان گرفته است. اما، نگویید رژیم حمام خون راه می اندازد، نگویید اینها سرکوب وسیع را برنامه ریزی میکنند:
1- این رژیم را که هیچ نیروی سرکوبی را در سراسر تاریخ ایران توان خفه کردن مردم ایران نبوده است. ایرانی کشتن برادر و همسایه و همکلاسی را تاب نمی آورد. هیچ حکومتی در تاریخ ایران، حتی مهاجمینی چون اسکندر، مغول و افغان، پس از انکه مردم آنرا ایرانیزه کرده اند برای بار دوم نتوانسته است از راه سرکوب راه پیش برد. چه اسکندر چه مغول و چه افغان و چه دد منش ترین دشمن ایرانیان، یعنی عرب، نتوانسته است از پس خشم ایرانی که پس از امتحان بردباری و نیک نفسی به میدان می آید، جان را به سر منزل برساند. تار و پود این مهاجمین از هم جدا گشته و باز بدست ایرانیان تافته گشته است.
2- ایران یک کشور افریقایی نیست، عراق نیست، روسیه نیست که بتوان مردم آنرا جدا از یکدیگر به مسلخ برد. ایرانی آخر کار پشت به ایرانی نمی کند. هر چند که ایرانی گاهی بار خود را، در مسیر شکیبایی و باور ساده از سرنوشت فردی، به کناری می كشد و تک رو میشود، اما زمانی که سخن از ایرانیان و ایران باشد همه ی ما از جنس دیگری خواهیم شد – از جنس هم. ایرانی نپذیرفته است که با کمک ارتش دشمن و یا ارتش دیگری برای "نجات" ایران اقدام شود و آن حرکت را سخت محکوم کرده است. کاری برای ایرانی مزه دارد که بدست ایرانی انجام شود و برای ایران. شعارهای اصفهان یا همان توپخانه ی انسانی جنگ رژیم با عراق را نگاه کنید! نشان داد همان گوهر رشید "سپاهان" و خون ایرانی هنوز در آن جریان دارد.
3- باور به جنگ داخلی که مردم و اقوام ایرانی در پشت آن بایستند سخت است. این بیم را هر چند یکبار دامن میزنند. جدا از تحریکات کشورهای همسایه ، که در فردای این روزهای سیاه، باید همسایگانی خردمند برای ایران مقتدر باشند، اقوام ایرانی در حس مظلومیت برابر این رژیم سفاک با هم همدردی و اشتراک عمیق دارند. از روی دیگر جنگ داخلی در ایران چون جنگ طالبان و مچاهدین نیست. جنگ داخلی در ایران اول خواب اعراب راحت طلب منطقه را بر هم میزند. . ایران دشت جنگهای داخلی نیست. ایران دشت اقوامی است که مردم عامه و کشاورز و حرفه کار و زحمت کش آن باهم همدرد و همدل هستند. پس از این انقلاب، از نمونه پدیده های زیبا ی اجتماعی ایران این بود که پایتخت وسیع کشور ترکیب بالای همزیستی و همکاری اقوام مختلف را دید.
4- مردم ایران در یک امر همیشه هم پیمان بوده اند. آنجا که لازم باشد در کنار هم راههای برخورد با دوری از برخورد را می یابند و بدان وفادر میمانند. اگر ترس از توان و اراده مردم نبود شاه خمینی را و خامنه ای منتظری را می کشت. اگر ترس از این اراده و خشم مردم، که زمان بروز و بزرگی آن بر هیچ کدام از این دو حکومت آشکار نبود، وجود نداشت هر دوحکومت که از نمای قدرت کم ندارند، به یک سرنوشت گرفتار نمی آمدند. سی سال ریاست تهدید و وحشت و جنایت رژیم جمهوری اسلامی نتوانست این مردم را مرعوب و منفعل سازد. دیگر هم نخواهد توانست.
5- رژیم ایران رژیم روسیه نیست که الفبای سیاست جهانی را رعایت کرده باشد و توان سرکوب های داخلی را برای خود دست نخورده نگه داشته باشد. ڕژیم کره شمالی نیست که همه ی درها را به روی مردمش بتواند ببندد و در یک قفس نگهداری کند. رژیمی است که بر یکی از پر جنب و جوش ترین مردم جهان حاکمیت سرکوب دارد و در مناسبات با جهان خارج هم بسیار بی تدبیر و کودن بوده است. رژیمی است که اگر نفت و باورهای دینی و بردباری مردمش را نداشت تاکنون کفن هم پوسانده بود.
این رژیم جسارت و توان سرکوب خونین و درازمدت را نخواهد داشت.
محسن ذاکری یازدهم دیماه هشتاد و هشت خورشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر