نماینده ء ایتالیا ایتالیا،
روح الله حسینیان استعفای خود را تسلیم کرده است مبنی بر اینکه دیگر تحمل مبارزه نابرابر علیه اصلاح طلبان را ندارد!
نامه ی این نماینده مجلس گواه روشن و کاملی است بر درک اشتباه او از پارلمانتاریسم و نقش نماینده مردم. او دوازده سال و اندی را در مبارزه با اصلاح طلبان به هدر داده و به کج راه رفته است چراکه گمان میکرده است مجلس جای اینگونه تدارک چینی هاست بر علیه جناح مخالف..
با این جایگاه ویژه ای که نمایندگان مورد قبول شورای نگهبان دارند، یعنی اینکه میتوانند مورد رای گیری واقع شوند اگر مورد تایید شورای نگهبان باشند، که بی شک اصلاح طلب هم نیستند، باز حسینیان دست به شیون دارد که " امروز خود را ناتوانتر از هميشه مييابم. هر اقدامي آغاز كرديم با رقابت پيچيده پارلمان تاريستهاي حرفهاي نقش بر آب شد". در راستی این گزاره که از دست ایشان در رفته است شک نمیتوان کرد. حسینیان نماینده حرفه ای که هیچ، حتی نماینده ی آماتور و لشکرسیاهی هم نیست. چونکه او یا نمیدانسته و یا باور اشتباه داشته یا به او خورانده اند که مجلس این است: تنها و تنها جای تدارکات، ایجاد ترس و وحشت، به دیوار کوفتن بیانیه ها، شانتاژ و غلو است. جاییست که از طریق آن انسانها و مخالف اندیش ها را میترسانند و سر جای خود می نشانند. وقایع و مسائل را در زمان لازم وارونه جلوه میدهند و اقتضا کند جعل هم مینمایند. حسینیان باور داشته است که مجلس یعنی منتخبین مردم برای جلب رضایت ولی فقیه و اصحابهم. بدیهی است که حسینیان ما یوس میگردد!.
بیاد سریال ایتالیا ایتالیا می افتم. دلال بنگاه یا همان قاطبه، جوانی را که برای ادامه تحصیل نزد او آمده بود بر انداز میکرد و میگفت تو برای خوانندگی زاده شده ای، بر و رو که داری، ریشت هم که قشنگ است، موهای بلند و فر فری هم که داری، یک سه چهار تا از این گردنبندهای درشت و بیرون انداختن پشم سینه به جوان سفارش مینمود و او را چون یک خواننده موفق میدید. و خلاصه جوان از تحصیل منصرف شده و به حرفه خوانندگی امیدوار. به احتمال زیاد امثال حسینیان هم چنین مشاورانی داشته اند که میدان پارلمان را جای تاخت و تاز نیروهای لبیک گفته به ولایت معرفی کرده اند. نه اینکه پارلمان تشکیل میشود از نمایندگان مردم که برای بررسی، قبول یا رد قوانین کشور با رای مردم انتخاب میشوند. نه اینکه پارلمان باید از این رو کاملا استقلال عمل و جایگاه بزرگی داشته باشد چونکه در پارلمان مردم با اطمینان به نمایندگان خود فرمان بسیاری از امور را بدست آنها میسپارند تا در میدان قانونگذاری پشتیبان حقوق مردم باشند.
روح الله حسینیان همچنین در بخشی از این نامه می نویسد:
"امروز بسيج و نيروهاي انتظامي كه در جريان فتنههاي اخير در خط مقدم عليه مزدوران آمريكايي ميجنگيدند تا از امنيت مردم دفاع كنند به بهانه تخلف چند نفر (كه بايد هم برخورد شود) اينان با تمام وجود مورد تحقير و ظلم دادگاههاي نظامي قرار ميگيرند، تمام بدنه تحت تعقيب قرار ميگيرند. فرماندهان مورد اذيت و توهين قرار ميگيرند؛ ولي هيچ كس دفاعي نميكند و هيچكس نميپرسد نيرويي كه ميخواهد از امنيت مردم و اركان نظام دفاع كند با اين روحيه زخم خورده چگونه و چرا؟" جدا که راست میگوید حسینیان! اما شاید بد نیست یا بد نبود حسینیان را به یکی دو تا از پارلمان های اروپایی میبردند تا حسینیان بداند در بسیاری از كشور های جهان فرماندهان نظامی که هیچ، کل دولت و سیستم نه تنها به باد انتقاد که به زلزله می افتند اگر و فقط اگر::
آ) ارگان وارسی نتایج انتخابات اقرار کند حدود سه میلیون رای به اشتباه شمارش شده اند
- ب ) در تظاهرات آرام مردم در اعتراض به شمارش آرا، گروهی دستگیر شوند، به زندان برده شوند، شکنجه شوند، مورد تجاوز قرار گیرند، و کشته شوند
پ ) گروهی از فعالان سیاسی کشور را دست جمعی به زندان برند، بدون استفاده از وکیل و حقوق قانونی آنها، آنان را با محافظ و زاهر رنجور به دادگاه آورند و اقرار بگیرند.
ت) شش ماه بگذرد و هنوز آن برخورد، که حسینیان محبت کرده در پرانتز آورده، با بانیان جنایات نشده باشد.
حسینیان ادامه میدهد :
"من يك ظاهرگرا هستم فقط اين را ميدانم كه طبق قانون اساسي در مجلس سوگند خوردهام و همصدا با ديگر نمايندگان تكرار كردهام كه «من در برابر قرآن مجيد به خداي قادر متعال ياد ميكنم و با تكيه بر شرف انساني خويش تعهد مينمايم كه پاسدار حريم اسلام و نگهبان دستاوردهاي انقلاب اسلامي ملت ايران و مباني جمهوري اسلامي باشم.» ولي ميبينيم تجربه اين مدت به من نشان داده است كه قادر به وفاداري به اين سوگند نيستم.
حسینیان هنوز میتواند پایبند به سوگندش باشد، منتهی باید از مجلس به کنار همان براداران مبارز و جان در کف بسیجی در خیابانها برود. او باید بپذیرد مغز او گنجایش تحمل و پرداخت گفت و گوها و پروسه کار پارلمان را ندارد. مغز انسان که مثل جاهای دیگرانسان کار نمیکند که هر وارداتی را بپذیرد! وی باید از این شگفتی که او را در بر گرفته متشکر باشد و باور کند همان خضر او را نهیب زده است که "هذا فراقٌ بيني و بينك". یعنی ای نور چشم من به خیابان ای، چماق و تیزی بر خود ببند وشانه به شانه بسیجیان بگرد که به تو نیاز داریم
به امثال آقای حسینیان باید گفت: اگر دین ندارید لااقل به تیمارستان بروید.
محسن ذاکری 18 دیماه 1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر